Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge

GT GD C H L M O
a

GT GD C H L M O
able /ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد; USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر

GT GD C H L M O
about /əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک; ADVERB: تقریبا, پیرامون; USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا

GT GD C H L M O
accepting /əkˈsept/ = VERB: پذیرفتن, قبول کردن, قبول شدن, پسندیدن, موافقت کردن; USER: پذیرش, قبول, پذیرفتن, با پذیرش, به پذیرش

GT GD C H L M O
accounting /əˈkaʊn.tɪŋ/ = NOUN: حسابداری, اصول حسابداری, برسی اصل و فرع; USER: حسابداری, های حسابداری, حسابداری به, حسابداری را

GT GD C H L M O
achieved /əˈtʃiːv/ = VERB: رسیدن, دست یافتن, نائل شدن به, انجام دادن, بانجام رسانیدن, تحصیل کردن, کسب موفقیت کردن اطاعت کردن; USER: به دست آمده, دست آورد, به دست آورد, به دست, دست آمده

GT GD C H L M O
acquisitions /ˌæk.wɪˈzɪʃ.ən/ = NOUN: اکتساب, مالکیت, فراگیری, استفاده, حصول; USER: جمع آوری, خرید, آوری, فراهم آوری, اکتساب

GT GD C H L M O
across /əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان; ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو; USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر

GT GD C H L M O
actors /ˈæk.tər/ = NOUN: بازیگر, هنرپیشه, شاکی, خواهان, حامی; USER: بازیگران, بازیگر, بازیگرانی, هنرپیشه های, از بازیگران

GT GD C H L M O
actually /ˈæk.tʃu.ə.li/ = ADVERB: واقعا, عملا, در حقیقت, بالفعل, فعلا; USER: در حقیقت, واقع, در واقع, واقعا, عملا

GT GD C H L M O
adaptive /əˈdæp.tɪv/ = ADJECTIVE: انطباقی, قابل تطبیق, وفقی, توافقی, سازوار پذیر, دارای قوهء تطابق; USER: انطباقی, تطبیقی, وفقی, قابل تطبیق, توافقی

GT GD C H L M O
addresses /əˈdres/ = NOUN: نشانی, خطاب, ادرس, نطق, خطابه, عنوان, ارسال, نام و نشان, سرنامه, طرزخطاب, مهارت, خطابت; USER: آدرس, آدرس های, آدرس ها, نشانی های, به آدرس

GT GD C H L M O
advice /ədˈvaɪs/ = NOUN: مشورت, نصیحت, اندرز, رایزنی, پند, اطلاع, نظر, خبر, مصلحت, اگاهی, صوابدید; USER: نصیحت, مشورت, اندرز, پند, رایزنی

GT GD C H L M O
advisor /ədˈvaɪ.zər/ = NOUN: مشاور, راهنما, رایزن, رهنمون; USER: مشاور, استاد مشاور, رایزن, راهنما

GT GD C H L M O
afp = USER: خبرگزاری فرانسه, AFP, به خبرگزاری فرانسه, فرانسه, از خبرگزاری فرانسه,

GT GD C H L M O
after /ˈɑːf.tər/ = ADVERB: پس از, بعد از, عقب, در عقب, بتقلید, بیادبود; PREPOSITION: در پی, پشت سر, مابعد, در جستجوی, در صدد; USER: پس از, پس, بعد از, بعد

GT GD C H L M O
against /əˈɡenst/ = PREPOSITION: علیه, در برابر, ضد, در مقابل, با, بر, مخالف, به, برعلیه, برضد, مجاور, بسوی; USER: در برابر, در مقابل, با, ضد, بر

GT GD C H L M O
agencies /ˈeɪ.dʒən.si/ = NOUN: نمایندگی, وساطت, ماموریت, خبر گزاری, وکالت, دفتر نمایندگی, گماشتگی, پیشکاری; USER: سازمان, آژانس, سازمان های, آژانس های, سازمان ها

GT GD C H L M O
agent /ˈeɪ.dʒənt/ = NOUN: عامل, نماینده, مامور, وکیل, پیشکار, گماشته; USER: عامل, نماینده, مامور, عامل به, عامل و

GT GD C H L M O
agents /ˈeɪ.dʒənt/ = NOUN: عوامل; USER: عوامل, ماموران, عامل, مأموران, از عوامل

GT GD C H L M O
ago /əˈɡəʊ/ = ADVERB: پیش, قبل, قبل, گذشته; USER: پیش, قبل, گذشته, پیش به, پیش از

GT GD C H L M O
ai /ˌeɪˈaɪ/ = ABBREVIATION: شامل همه چیز; USER: هوش مصنوعی, AI, ماده موثر در, ماده موثره, ماده موثره در

GT GD C H L M O
aim /eɪm/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, جهت, حدس, گمان, مراد; VERB: رسیدن, دانستن, ارزیابی کردن, شمردن, نالي شدن; USER: هدف, با هدف, هدف از, هدف قرار, منظور

GT GD C H L M O
aimed /eɪm/ = VERB: رسیدن, دانستن, ارزیابی کردن, شمردن, نالي شدن, به نتیجه رسیدن, قراول رفتن, قصد داشتن, هدف گیری کردن, نشانه گرفتن; USER: هدف, با هدف, هدف از, که هدف, هدف از انجام

GT GD C H L M O
ais = USER: AIS, AIS را, ها AIS, AIS به, های AIS,

GT GD C H L M O
all /ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار; PRONOUN: کلیه, جمیع; ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار; USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه

GT GD C H L M O
allowing /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه می دهد, اجازه دادن به, اجازه می دهد تا, که اجازه می دهد, اجازه می دهد به

GT GD C H L M O
allows /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا

GT GD C H L M O
alongside /əˌlɒŋˈsaɪd/ = ADVERB: در کنار, پهلو به پهلوی, تا کنار; PREPOSITION: در پهلو; USER: در کنار, کنار, همراه, همراه با, به همراه

GT GD C H L M O
already /ɔːlˈred.i/ = ADVERB: قبلا, پیش از این; USER: قبلا, حال حاضر, در حال حاضر, حال حاضر به, در حال حاضر به

GT GD C H L M O
also /ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این; USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز

GT GD C H L M O
american /əˈmer.ɪ.kən/ = ADJECTIVE: امریکایی, ینکه دنیایی, مربوط بامریکا; USER: امریکایی, AMERICAN, آمریکایی, آمریکا, های آمریکایی

GT GD C H L M O
an

GT GD C H L M O
analysis /əˈnæl.ə.sɪs/ = NOUN: تحلیل, تجزیه, آزمايش, انالیز, جداگری, کاوش, فرگشایی, استقراء, شی تجزیه شده, مشتق و تابع اولیه, کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده; USER: تحلیل, تجزیه و تحلیل, آنالیز, تجزیه, تحلیل های

GT GD C H L M O
and /ænd/ = CONJUNCTION: و, و; USER: و, ها و, و در, و به, است و

GT GD C H L M O
announced /əˈnaʊns/ = VERB: اگهی دادن, اعلان کردن, اخطار کردن, خبر دادن, انتشار دادن, اشکار کردن, مدرک دادن; USER: اعلام کرد, اعلام, اعلام کردند, اعلام شده, را اعلام

GT GD C H L M O
another /əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر; PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر; USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را

GT GD C H L M O
answered /ˈɑːn.sər/ = VERB: پاسخ دادن, جواب دادن, از عهده برامدن, دفاع کردن, جوابگو شدن, بکار امدن, بکار رفتن, بدرد خوردن, جواب احتیاج را دادن, عهده دار شدن; USER: پاسخ, پاسخ داده, جواب داد, پاسخ داد

GT GD C H L M O
any /ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه; PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع; USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام

GT GD C H L M O
api /ˌeɪ.piˈaɪ/ = USER: API, API های, API را, استاندارد API

GT GD C H L M O
applications /ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست; USER: برنامه های کاربردی, برنامه, کاربردهای, برنامه ها, از برنامه های کاربردی

GT GD C H L M O
approximately /əˈprɒk.sɪ.mət.li/ = ADVERB: تقریبا; USER: تقریبا, حدود, در حدود, حدودا, تقریبا در

GT GD C H L M O
ar = USER: آر, AR,

GT GD C H L M O
are /ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید; USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید

GT GD C H L M O
aren

GT GD C H L M O
around /əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی; ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو; USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون

GT GD C H L M O
artificial /ˌɑː.tɪˈfɪʃ.əl/ = ADJECTIVE: مصنوعی, ساختگی, ساخته, عملی, بدلی, عاریه; USER: مصنوعی, های مصنوعی, ساختگی, مصنوعی به, مصنوعی در

GT GD C H L M O
artificially /ˌɑː.tɪˈfɪʃ.əl/ = USER: مصنوعی, طور مصنوعی, صورت مصنوعی, مصنوعی از, مصنوعی به

GT GD C H L M O
as /əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال; CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه; PREPOSITION: در نتیجه; USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون

GT GD C H L M O
asi = USER: ASI, انجمن, ASI را, آسی

GT GD C H L M O
asking /ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواستار, خواهان, سائل; NOUN: خواهش, خواستاری; USER: خواهان, درخواست, پرسیدن, درخواست از, خواستار

GT GD C H L M O
aspect /ˈæs.pekt/ = NOUN: منظر, نمود, وضع, سیما, صورت; USER: منظر, جنبه, جنبه های, از جنبه, از جنبه های

GT GD C H L M O
at /ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار; NOUN: ات; USER: در, به, را در, و در, شده در

GT GD C H L M O
attached /əˈtætʃt/ = ADJECTIVE: وابسته, پیوسته, دلبسته, ملازم, مربوط, متعلق, علاقمند; USER: متصل شده, متصل, متصل است, متصل می, وصل شده است

GT GD C H L M O
attention /əˈten.ʃən/ = NOUN: توجه, دقت, مراقبت, حواس, رسیدگی, خبردار, ادب و نزاکت, حاضرباش; USER: توجه, مورد توجه, توجه به, دقت, مراقبت

GT GD C H L M O
author /ˈɔː.θər/ = NOUN: نویسنده, مولف, مصنف, بانی, سازنده; VERB: نویسندگی کردن, تالیف و تصنیف کردن; USER: نویسنده, مؤلف, مولف, نویسنده کتاب, نویسنده در

GT GD C H L M O
back /bæk/ = ADVERB: عقب, به عقب, پس, از عقب, در عقب; NOUN: عقب, پشت, پشتی, جبران; ADJECTIVE: پشت, گذشته, عقبی; USER: پشت, برگشت, عقب, به عقب, پشتی

GT GD C H L M O
backing /ˈbæk.ɪŋ/ = NOUN: پشتیبانی, پشتی, کندی, طرفداری, ستایش, تصدیق در پشت یا ظهر ورقه; USER: پشتیبانی, حمایت, پشتوانه, حمایت از, پشتیبان گیری از

GT GD C H L M O
bank /bæŋk/ = NOUN: بانک, ساحل, کنار, سیل گیر, لب, ضرابخانه, خامه; VERB: در بانک گذاشتن, کپه کردن, بلند شدن بطور متراکم, بانکداری کردن, روی هم انباشتن; USER: بانک, بانکی, های بانکی, بانک های, بانک ها

GT GD C H L M O
barrier /ˈbær.i.ər/ = NOUN: مانع, سد, حصار, حائل, نرده یا مانع عبور دشمن; VERB: راه کسی را بستن; USER: مانع, سد, موانع, مانعی, حصار

GT GD C H L M O
based /-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی; USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس

GT GD C H L M O
be /biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن; USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود

GT GD C H L M O
because /bɪˈkəz/ = CONJUNCTION: زیرا, علت, برای اینکه, زیرا که, چون که, چه; USER: زیرا, به دلیل, به خاطر, علت

GT GD C H L M O
become /bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن; USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به

GT GD C H L M O
becoming /bɪˈkʌm.ɪŋ/ = ADJECTIVE: شایسته, زیبنده, مناسب, سازگار, در خور; USER: تبدیل شدن به, تبدیل شدن, حال تبدیل شدن, در حال تبدیل شدن, حال تبدیل شدن به

GT GD C H L M O
been /biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن; USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند

GT GD C H L M O
before /bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه; ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه; USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه

GT GD C H L M O
behind /bɪˈhaɪnd/ = ADVERB: پشت سر, عقب, بعد از, عقب تراز; PREPOSITION: پشت سر, دیرتراز, کپل; NOUN: عقب; USER: پشت سر, پشت, در پشت, عقب, را پشت سر

GT GD C H L M O
being /ˈbiː.ɪŋ/ = NOUN: وجود, هستی, جوهر, افریده, موجود زنده, شخصیت, فرتاش; USER: وجود, بودن, که, شدن, در حال

GT GD C H L M O
believes /bɪˈliːv/ = VERB: باور کردن, اعتقاد داشتن, اعتقاد کردن, گمان داشتن, ایمان اوردن, معتقد بودن, عقیده داشتن; USER: بر این باور, معتقد, معتقد است, معتقد است که, بر این باور است

GT GD C H L M O
beneficial /ˌben.ɪˈfɪʃ.əl/ = ADJECTIVE: سودمند, مفید, نافع, پرمنفعت, بااستفاده; USER: مفید, سودمند, به نفع, سودمند است, مفید است

GT GD C H L M O
benefit /ˈben.ɪ.fɪt/ = NOUN: سود, منفعت, مزیت, استفاده, مزایا, احسان, خیر, اعانه, افاضه, مصلحت, نمایش برای جمعاوری اعانه; VERB: فایده رساندن, فایده بردن, احسان کردن; USER: سود, بهره مند, بهره مند شوند, استفاده, منفعت

GT GD C H L M O
best /best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی; VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن; USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل

GT GD C H L M O
better /ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر; VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن; ADVERB: بطور بهتر; NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد; USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر

GT GD C H L M O
between /bɪˈtwiːn/ = PREPOSITION: میان, در بین, مابین, در میان, فیمابین; ADVERB: مابین, در مقام مقایسه; USER: میان, بین, در بین, مابین, در میان

GT GD C H L M O
beyond /biˈjɒnd/ = ADVERB: خارج از, دورتر, برتر از, انطرف ماوراء; PREPOSITION: خارج از, مافوق, انسوی; USER: خارج از, فراتر, فراتر از, فراتر از آن, را فراتر از

GT GD C H L M O
big /bɪɡ/ = ADJECTIVE: بزرگ, با عظمت, سترگ, ضخیم, ستبر, ابستن, دارای شکم برامده; USER: بزرگ, بزرگی, های بزرگ, بزرگ در, بزرگ به

GT GD C H L M O
billion /ˈbɪl.jən/ = NOUN: بیلیون; USER: بیلیون, میلیارد, میلیارد دلار, میلیارد نفر, میلیارد و

GT GD C H L M O
biological /ˌbaɪ.əˈlɒdʒ.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: زیستی, معرفت الحیات, بدست آمده از تسيزشناسی عملی, وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی; USER: زیستی, بیولوژیکی, بیولوژیک, های بیولوژیکی, های بیولوژیک

GT GD C H L M O
bitcoin /ˈbitˌkoin/ = USER: Bitcoin اخبار

GT GD C H L M O
blockchain = USER: بلاکچین,

GT GD C H L M O
body /ˈbɒd.i/ = NOUN: بدن, بدنه, جسم, جسد, اندام, تن, پیکر, تنه, لاشه, جرم, بالاتنه, اطاق ماشین, جرم سماوی; VERB: دارای جسم کردن; USER: بدن, بدنه, جسم, جسد, پیکر

GT GD C H L M O
brain /breɪn/ = NOUN: مغز, مخ, هوش, کله, خرد, ذکاوت; VERB: مغز کسی را دراوردن, بقتل رساندن; USER: مغز, مغزی, مغز را, مغز می, مغز به

GT GD C H L M O
brand /brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز; VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن; USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به

GT GD C H L M O
bridge /brɪdʒ/ = NOUN: پل, جسر, برامدگی بینی, بازی ورق, سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسرانقرار میگیرد; VERB: اتصال دادن, پل ساختن; USER: پل, پل را, پل ها, پل ارتباطی

GT GD C H L M O
broad /brɔːd/ = ADJECTIVE: پهن, پهناور, عریض, گشاد; NOUN: زن هرزه; USER: پهن, گسترده, گسترده ای, وسیع, وسیع است

GT GD C H L M O
broadly /brɔːd/ = USER: گسترده, بطور گسترده, طور گسترده, به طور گسترده, به طور کلی

GT GD C H L M O
budget /ˈbʌdʒ.ɪt/ = NOUN: بودجه, بودجه, حساب درامد و خرج; USER: بودجه, بودجه می, های بودجه, بودجه را, بودجه در

GT GD C H L M O
build /bɪld/ = VERB: ساختن, درست کردن, بناء کردن, ساختمان کردن; USER: ساختن, ساخت, ایجاد, برای ساخت, برای ساختن

GT GD C H L M O
building /ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء; ADJECTIVE: ساختمانی; USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی

GT GD C H L M O
built /ˌbɪltˈɪn/ = ADJECTIVE: ساخته; USER: ساخته, ساخته شده, ساخته شده است, ساخته شده اند, های ساخته شده

GT GD C H L M O
bunch /bʌntʃ/ = NOUN: گروه; VERB: دسته کردن, خوشه کردن; USER: دسته, دسته ای, گروهی, مشت, تعدادی

GT GD C H L M O
business /ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد; USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است

GT GD C H L M O
but /bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن; ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض; PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای; USER: اما, ولی, بلکه, جز

GT GD C H L M O
buy /baɪ/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع; VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, تطمیع کردن; USER: خرید, خریداری, بخرم, خریداری کنید, خرید و

GT GD C H L M O
buyers /ˈbaɪ.ər/ = NOUN: خریدار; USER: خریداران, از خریداران, خریداران به, خریداران و, خریداران می

GT GD C H L M O
buying /baɪ/ = VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, تطمیع کردن; USER: خرید, خرید و, از خرید, به خرید, را خرید

GT GD C H L M O
buzz /bʌz/ = VERB: وزوز, وزوز کردن, ور ور کردن; NOUN: همهمه, شایعه, ورور, اوازه; USER: وزوز, همهمه, شایعه, ورور, ور ور کردن

GT GD C H L M O
by /baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی; ADVERB: کنار, در کنار; USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از

GT GD C H L M O
c /ˌsiː.plʌsˈplʌs/ = USER: ج, C, ب, c را,

GT GD C H L M O
called /kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده; USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می

GT GD C H L M O
can /kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی; VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن; USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در

GT GD C H L M O
casualty /ˈkæʒ.ju.əl.ti/ = NOUN: سانحه, تصادفات; USER: سانحه, تلفات, مصدوم, تلفات را, تصادفات

GT GD C H L M O
category /ˈkæt.ə.ɡri/ = NOUN: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته, زمره, مقولهمنطقی; USER: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته

GT GD C H L M O
caused /kɔːz/ = ADJECTIVE: معلول; USER: ایجاد می شود, ناشی, باعث, ناشی از, ایجاد می

GT GD C H L M O
central /ˈsen.trəl/ = ADJECTIVE: مرکزی, میانی, بطرف وسط; USER: مرکزی, مرکز, میانی, های مرکزی, مرکزی را

GT GD C H L M O
centre /ˈsen.tər/ = NOUN: مرکز, میانه, مدار, میان, وسط و نقطه مرکزی; VERB: در مرکز قرار گرفتن, تمرکز یافتن; USER: مرکز, مراکز, در مرکز, به مرکز

GT GD C H L M O
ceo /ˌsiː.iːˈəʊ/ = USER: مدیر عامل شرکت, مدیر عامل, مدیر اجرایی, مدیرعامل شرکت

GT GD C H L M O
changed /tʃeɪndʒd/ = ADJECTIVE: مبدل, متغیر; USER: تغییر, تغییر کرده, را تغییر, تغییر داد, تغییر داده

GT GD C H L M O
changes /tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل, تصرف; USER: تغییرات, تغییر, تغییراتی, تغییر در, از تغییرات

GT GD C H L M O
channel /ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره; VERB: کندن, شیار دار کردن; USER: کانال, کاناله, کانال های, های کانال, کانال را

GT GD C H L M O
chat /tʃæt/ = NOUN: گپ, سخن دوستانه, درد دل; VERB: گپ زدن, دوستانه حرف زدن, پر حرفی کردن; USER: گپ زدن, چت, گپ, چت کنید, چت کردن

GT GD C H L M O
check /tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی; VERB: بررسی کردن, رسیدگی کردن, مقابله کردن, جلوگیری کردن از, ممانعت کردن, تطبیق کردن, منع کردن, نشان گذاردن; USER: چک, بررسی, تیک بزنید, چک کنید, چک کردن

GT GD C H L M O
chief /tʃiːf/ = NOUN: رئیس, فرمانده, سر, پیشرو, سالار, قائد, سید, متصدی, سرور, سر دسته; ADJECTIVE: عمده; USER: رئیس, ارشد, فرمانده, عمده

GT GD C H L M O
choice /tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه; ADJECTIVE: برگزیده; USER: انتخاب, دامنه انتخاب, حق انتخاب, انتخاب خود, را انتخاب

GT GD C H L M O
chronically /ˈkrɒn.ɪ.kəl.i/ = USER: مزمن, طور مزمن, صورت مزمن, به صورت مزمن, مزمن می"

GT GD C H L M O
citizenship /ˈsɪt.ɪ.zən.ʃɪp/ = NOUN: شهروندان, تبعیت, ساکنین; USER: شهروندان, شهروندی, تابعیت, حق شهروندی, شهروندی را

GT GD C H L M O
city /ˈsɪt.i/ = NOUN: شهر

GT GD C H L M O
clicked /klɪk/ = VERB: صدا کردن; USER: کلیک, کلیک می, کلیک کردید, کلیک شده, کلیک روی

GT GD C H L M O
coalesced /kəʊ.əˈles/ = VERB: یکی شدن, ائتلاف کردن, بهم امیختن; USER: هم آمیخته است, هم آواز, به هم آمیخته, ای هم آواز بودند, به هم آمیخته است

GT GD C H L M O
column /ˈkɒl.əm/ = NOUN: ستون, پایه, رکن, عمود; USER: ستون, ستون های, ستون به, ستون در

GT GD C H L M O
com /ˌdɒtˈkɒm/ = PREFIX: با, باهم; USER: کام, دانلود, میشود, تعداد

GT GD C H L M O
comes /kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و

GT GD C H L M O
community /kəˈmjuː.nə.ti/ = NOUN: انجمن, اجتماع, عموم, عوام; USER: انجمن, جامعه, اجتماع, جامعه را, جامعه به

GT GD C H L M O
companies /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها

GT GD C H L M O
company /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; VERB: همراه کسی رفتن; USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را

GT GD C H L M O
completely /kəmˈpliːt.li/ = ADVERB: سرتاسر; USER: به طور کامل, کاملا, طور کامل, طور کامل از, را به طور کامل

GT GD C H L M O
computer /kəmˈpjuː.tər/ = NOUN: کامپیوتر, رایانه, ماشین حساب, شمارنده, ماشین حساب الکترونی; USER: کامپیوتر, رایانه, کامپیوتری, های کامپیوتری, کامپیوتر است

GT GD C H L M O
computing /kəmˈpjuː.tɪŋ/ = NOUN: محاسبه, رشته کامپیوتر; USER: محاسبه, محاسبات, محاسباتی, از محاسبات, های محاسبات

GT GD C H L M O
conference /ˈkɒn.fər.əns/ = NOUN: مشاوره, گفتگو, مذاکره, کنگاش, همرایزنی, محاوره, مفاوضه; USER: کنفرانس, های کنفرانس, در کنفرانس, کنفرانس را

GT GD C H L M O
congregating /ˈkɒŋɡrɪɡeɪt/ = USER: تجمع,

GT GD C H L M O
connect /kəˈnekt/ = VERB: وصل کردن, متصل کردن, پیوستن, مربوط کردن, عطف کردن, بستن, باهم متصل کردن; USER: اتصال, متصل, وصل, ارتباط برقرار, اتصال به

GT GD C H L M O
consensus /kənˈsen.səs/ = NOUN: وفاق, اجماع, توافق عام, رضایت و موافقت عمومی; USER: اجماع, اتفاق نظر, اجماع در, وفاق, به اجماع

GT GD C H L M O
considering /kənˈsidər/ = NOUN: تفکر; USER: با توجه به, با توجه, توجه به, در نظر گرفتن, با در نظر گرفتن

GT GD C H L M O
consumers /kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده; USER: مصرف کنندگان, مصرف کنندگان در, از مصرف کنندگان, مصرف کنندگان است, مصرف کنندگان به

GT GD C H L M O
contracts /ˈkɒn.trækt/ = NOUN: قرارداد, پیمان, عقد, مقاطعه, کنترات, موافقت, پیمان بستن, همکشیدن; USER: قرارداد, قراردادهای, قراردادها, قرارداد های, عقد قرارداد

GT GD C H L M O
controller /kənˈtrəʊ.lər/ = NOUN: کنترل کننده, ناظر, بازرس, حسابدار ممیز; USER: کنترل کننده, کنترل, کنترلر, کنترل از, های کنترل

GT GD C H L M O
convention /kənˈven.ʃən/ = NOUN: مجمع, قرارداد, پیمان نامه, هم ایش, هم ایی, انجمن; USER: قرارداد, کنوانسیون, مجمع, این کنوانسیون, کنوانسیون های

GT GD C H L M O
conversation /ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən/ = NOUN: مکالمه, گفتگو, صحبت, محاوره, سخن, گفت و شنید; USER: گفتگو, مکالمات, مکالمه, صحبت, محاوره

GT GD C H L M O
cooperate /kəʊˈɒp.ər.eɪt/ = VERB: همیاری کردن, باهم کار کردن, همدستی کردن, تشریک مساعی کردن, اشتراک مساعی کردن, تعاون کردن; USER: همکاری, همکاری می, یکدیگر همکاری, با یکدیگر همکاری, همکاری با

GT GD C H L M O
core /kɔːr/ = NOUN: هسته, چنبره, مغز ودرون هرچیزی; USER: هسته, هسته ای, هسته اصلی, های هسته, هسته مرکزی

GT GD C H L M O
corporations /ˌkɔː.pərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: شرکت, شرکت سهامی, بنگاه, گروهی از مردم که دارای شخصیت حقوقی باشند; USER: شرکت ها, شرکت, شرکت های, شرکتهای, شرکت های بزرگ

GT GD C H L M O
cost /kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر; VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن; USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر

GT GD C H L M O
costly /ˈkɒst.li/ = ADJECTIVE: گران, گزاف, فاخر; USER: گران, پر هزینه, پرهزینه, پرهزینه است, پر هزینه است

GT GD C H L M O
could /kʊd/ = VERB: میتوانست; USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند

GT GD C H L M O
course /kɔːs/ = NOUN: دوره, مسیر, جریان, روش, جهت, اصول, خط مشی, خط سیر, در طی, بخشی از غذا, اموزه, اموزگان, سمت; VERB: دنبال کردن, بسرعت حرکت دادن, چهار نعل رفتن; USER: دوره, البته, مسیر, جریان

GT GD C H L M O
crash /kræʃ/ = NOUN: سقوط, تصادم, سقوط کردن هواپیما, صدای بلند یا ناگهانی, سر و صدا; VERB: درهم شکستن, سقوط کردن, ریز ریز شدن, ناخوانده وارد شدن, تصادم کردن, خرد کردن; USER: سقوط, درهم شکستن, سقوط کردن, ریز ریز شدن, سقوط کردن هواپیما

GT GD C H L M O
create /kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن; USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می

GT GD C H L M O
creating /kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: خالق, موجد; USER: ایجاد, خلق, برای ایجاد, ایجاد می, به ایجاد

GT GD C H L M O
credit /ˈkred.ɪt/ = NOUN: اعتبار, نسیه, ستون بستانکار, خوشنامی, فام, اب رو; VERB: اعتقاد کردن, نسبت دادن, در ستون بستانکار وارد کردن; USER: اعتبار, اعتباری, های اعتباری, اعتباری و, وام و اعتبار

GT GD C H L M O
currency /ˈkʌr.ən.si/ = NOUN: پول, پول رایج, رواج, انتشار; USER: پول, ارز, نرخ ارز, واحد پول, پول رایج

GT GD C H L M O
currently /ˈkʌr.ənt/ = USER: در حال حاضر, حال حاضر, حال حاضر در, در حال حاضر در, حال حاضر به

GT GD C H L M O
curve /kɜːv/ = NOUN: منحنی, خم, پیچ, خمیدگی, خط منحنی, چیز کج, خط خمیده انحناء; VERB: منحنی خوراندن, خم کردن; USER: منحنی, خم, منحنی های, منحنی را, پیچ

GT GD C H L M O
customer /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری

GT GD C H L M O
customers /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از

GT GD C H L M O
data /ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ; USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را

GT GD C H L M O
day /deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم; USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در

GT GD C H L M O
debate /dɪˈbeɪt/ = NOUN: مناظره, مباحثه, مذاکره, مذاکرات پارلمانی, بحی; VERB: مطرح کردن, مناظره کردن, مباحثه کردن, سر و کله زدن; USER: مناظره, بحث, بحث های, مباحثه, بحث و جدل

GT GD C H L M O
dec /ˈdeb.juː.tɒnt/ = USER: دسامبر

GT GD C H L M O
decade /ˈdek.eɪd/ = NOUN: دهه, دوره ده ساله, عدد ده; USER: دهه, دهه ی, دهه های, دهه است, در دهه

GT GD C H L M O
decades /ˈdek.eɪd/ = NOUN: دهه, دوره ده ساله, عدد ده; USER: دهه, دهه های, چند دهه, چندین دهه, دهه ها

GT GD C H L M O
decentralized /dēˈsentrəˌlīz/ = VERB: غیر متمرکز کردن, عدم تمرکز دادن, حکومت محلی دادن به, از حالت تغلیظ خارج کردن; USER: غیر متمرکز, غیرمتمرکز, نامتمرکز, های غیر متمرکز, تمرکز زدایی شده

GT GD C H L M O
degrees /dɪˈɡriː/ = NOUN: درجه, رتبه, مرتبه, پایه, منزلت, سیکل, زینه, دیپلم یا درجه تحصیل, طبقه, مرحله, پله, سویه; USER: درجه, مدارک تحصیلی, درجات, ها مدارک تحصیلی, درجه است

GT GD C H L M O
democratic /ˌdeməˈkratik/ = ADJECTIVE: دموکراتیک; USER: دموکراتیک, دمکراتیک, دموکراتیک را, دموکراتیک است, های دموکراتیک

GT GD C H L M O
demonstration /ˌdem.ənˈstreɪ.ʃən/ = NOUN: نمایش, تظاهرات, دمونستراسیون, اثبات, تظاهر; USER: تظاهرات, نمایش, تظاهراتی, اثبات, تظاهرات در

GT GD C H L M O
developed /dɪˈvel.əpt/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: توسعه, توسعه یافته, توسعه داده, را توسعه, توسعه یافته است

GT GD C H L M O
developers /dɪˈvel.ə.pər/ = NOUN: توسعه دهنده, ظاهر کننده عکس; USER: توسعه دهندگان, به توسعه دهندگان, از توسعه دهندگان, توسعه دهندگان را, توسعه دهندگان به

GT GD C H L M O
diagnostics = NOUN: امکانات عیب شناسی; USER: امکانات عیب شناسی, تشخیص, تشخیصی, تشخیص و

GT GD C H L M O
did /dɪd/ = VERB: انجام داد, کرد; USER: کرد, بود, انجام داد, انجام دادند, انجام دادیم

GT GD C H L M O
different /ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر; USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت

GT GD C H L M O
difficult /ˈdɪf.ɪ.kəlt/ = ADJECTIVE: مشکل, دشوار, سخت, صعب, سخت گیر, معضل, گرفتگیر, پر اشکال, ژرف, غامض, پر دردسر, پر زحمت; USER: دشوار, مشکل, سخت, دشوار است, مشکل است

GT GD C H L M O
diligence /ˈdɪl.ɪ.dʒənt/ = NOUN: سعی و کوشش, پشت کار, کوشش پیوسته; USER: سعی و کوشش, سعی و کوشش به, پشت کار, سعی و کوشش است, سعی و کوشش های

GT GD C H L M O
directly /daɪˈrekt.li/ = ADVERB: مستقیما, راست, بی درنگ, سر راست, یک راست; USER: مستقیما, به صورت مستقیم, را به طور مستقیم, طور مستقیم در, طور مستقیم از

GT GD C H L M O
discuss /dɪˈskʌs/ = VERB: مطرح کردن, گفتگو کردن, بحی کردن, بادقت بحی کردن; USER: مورد بحث, بحث, بحث در مورد, بحث در, مورد بحث قرار

GT GD C H L M O
discussion /dɪˈskʌʃ.ən/ = NOUN: گفتگو, مباحثه, بررسی, مذاکره, مناظره, بحی, بحی و جدل; USER: گفتگو, بحث, مباحثه, بررسی, مذاکره

GT GD C H L M O
dispense /dɪˈspens/ = VERB: باطل کردن, باطل شدن, توزیع کردن, بخشیدن, معاف کردن; USER: باطل کردن, باطل شدن, توزیع کردن, بخشیدن, معاف کردن

GT GD C H L M O
do /də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید; USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام

GT GD C H L M O
document /ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز; USER: سند, مدرک, سند را, سند به

GT GD C H L M O
doesn /ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد

GT GD C H L M O
doing /ˈduː.ɪŋ/ = NOUN: عمل; ADJECTIVE: فاعل; USER: عمل, انجام, انجام می دهند, انجام می, انجام این کار

GT GD C H L M O
dominant /ˈdɒm.ɪ.nənt/ = ADJECTIVE: غالب, مسلط, برتر, عمده, برجسته, چیره, حکمفرما, نافذ, فائق, نمایان, مافوق, مشرف; USER: غالب, مسلط, برتر, عمده, برجسته

GT GD C H L M O
don /dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن; NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده; USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن

GT GD C H L M O
dot /dɒt/ = NOUN: نقطه, لکه, خال; VERB: نقطه دار کردن; USER: نقطه, نقطهای, نقطه ای, لکه

GT GD C H L M O
drawn /drɔːn/ = ADJECTIVE: مجذوب; USER: کشیده شده, کشیده, رسم, کشیده شده است, کشیده می

GT GD C H L M O
due /djuː/ = ADJECTIVE: ناشی از, مقتضی, قابل پرداخت, سر رسد; NOUN: حق, بدهی, ذمه, موعد پرداخت, حقوق, پرداختنی; USER: ناشی از, علت, دلیل, به دلیل, به علت

GT GD C H L M O
during /ˈdjʊə.rɪŋ/ = PREPOSITION: طی, در طی, هنگام, در مدت, ظرف, فاصله, سر; USER: در طی, در طول, طی, هنگام, در مدت

GT GD C H L M O
each /iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی; PRONOUN: هر یک; USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر

GT GD C H L M O
early /ˈɜː.li/ = ADJECTIVE: اولیه, زود, مربوط به قدیم; ADVERB: در اوایل, در ابتدا, بزودی; USER: در اوایل, اوایل, اولیه, زود, زود هنگام

GT GD C H L M O
ease /iːz/ = NOUN: سهولت, سادگی, اسانی, اسودگی; VERB: راحت کردن, سبک کردن, ازاد کردن; USER: سهولت, آسان, سهولت در, را تسکین, سادگی

GT GD C H L M O
easy /ˈiː.zi/ = ADJECTIVE: ساده, اسان, سهل, روان, ملایم, سبک, بی زحمت, اسوده, بدون اشکال; USER: ساده, آسان, آسان می, بسیار آسان, را آسان

GT GD C H L M O
ebay /ˈiːˌbeɪ/ = USER: ای بی, بی, ای بی در, eBay به

GT GD C H L M O
economy /ɪˈkɒn.ə.mi/ = NOUN: اقتصاد, صرفه جویی, علم اقتصاد; USER: اقتصاد, اقتصاد را, اقتصاد به, اقتصاد کشور

GT GD C H L M O
editor /ˈed.ɪ.tər/ = NOUN: ویرایشگر, سردبیر, ویراستار, سردبیر روزنامه, سرمقاله نویس, ویرایشگر ویراستار, محرر; USER: ویرایشگر, سردبیر, ویراستار, ویرایشگر به

GT GD C H L M O
emerge /ɪˈmɜːdʒ/ = VERB: پدیدار شدن, بیرون آمدن; USER: پدیدار شدن, ظهور, پدیدار

GT GD C H L M O
emergence /ɪˈmɜː.dʒəns/ = NOUN: خروج, اورژانس, مقدم; USER: خروج, ظهور, پیدایش, از ظهور

GT GD C H L M O
emerges /ɪˈmɜːdʒ/ = VERB: پدیدار شدن, بیرون آمدن; USER: ظهور, پدیدار, پدیدار می, ظهور می, پدیدار می شود

GT GD C H L M O
enables /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, را قادر, را قادر میسازد, قادر می سازد که

GT GD C H L M O
enabling /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, قادر میسازد, را قادر میسازد, قادر می سازد تا

GT GD C H L M O
encapsulating

GT GD C H L M O
encounter /ɪnˈkaʊn.tər/ = NOUN: برخورد, مواجهه, رویارویی, ملاقات, تصادف; VERB: مواجه شدن با, روبرو شدن, ملاقات کردن, تصادف کردن, رویاروی شدن, مصادف شدن با, دست بگریبان شدن با; USER: برخورد, روبرو می شوند, مواجهه, رویارویی, ملاقات

GT GD C H L M O
encryption /ɪnˈkrɪpt/ = USER: رمزگذاری, رمز نگاری, های رمزنگاری, از رمزنگاری, های رمز نگاری

GT GD C H L M O
end /end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام; VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن; USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه

GT GD C H L M O
endorses /ɪnˈdɔːs/ = USER: صحه, تایید, تأیید, صحه گذاشته

GT GD C H L M O
errors /ˈer.ər/ = NOUN: خطا, اشتباه, غلط, ضلالت, لغزش, سهو, عقیدهنادرست, تقصیر, خبط; USER: خطاهای, خطاها, اشتباهات, خطا, اشتباهات را

GT GD C H L M O
estimates /ˈes.tɪ.meɪt/ = NOUN: تخمین, ارزیابی, براورد, دیدزنی, تقویم, قیمت, اعتبار; USER: تخمین می زند, برآورد, تخمین, تخمین های, تخمین زده

GT GD C H L M O
ethical /ˈeθ.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: کتاب اخلاق, وابسته به علم اخلاق, بجی در امور اخلاقی; USER: اخلاقی, های اخلاقی, اخلاقی است, اخلاقی را

GT GD C H L M O
even /ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه; NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت; ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح; VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن; USER: حتی, و حتی, حتی در, هم

GT GD C H L M O
event /ɪˈvent/ = NOUN: واقعه, حادثه, اتفاق, عارضه, سرگذشت, سانحه, پیش امد, روی داد; USER: واقعه, رویداد, کردن رویداد, حادثه, اتفاق

GT GD C H L M O
every /ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی; PRONOUN: هر که; USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر

GT GD C H L M O
everyday /ˈev.ri.deɪ/ = USER: روزمره, هر روز, های روزمره, روزمره را, روزمره است

GT GD C H L M O
exchange /ɪksˈtʃeɪndʒ/ = NOUN: تبادل, مبادله, بورس, تعویض, معاوضه, عوض, اسعار, صرافی, تسعیر, ردو بدل کننده, ردوبدل ارز, صرافخانه, جای معاملات ارزی و سهامی; VERB: عوض کردن, مبادله کردن, تسعیر یافتن; USER: مبادله, تبادل, تعویض, عوض, معاوضه

GT GD C H L M O
executive /ɪɡˈzek.jʊ.tɪv/ = ADJECTIVE: اجرایی, مجری, جامع; NOUN: مجری, هيئت رئيسه; USER: اجرایی, اجرائی, مجریه, مدیر اجرایی, های اجرایی

GT GD C H L M O
existence /ɪɡˈzɪs.təns/ = NOUN: وجود, موجودیت, هستی, زندگی, زیست, بایش; USER: وجود, موجودیت, هستی, زندگی

GT GD C H L M O
existing /ɪɡˈzɪs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: موجود; USER: موجود, های موجود, موجود در, موجود را, های موجود در

GT GD C H L M O
expensive /ɪkˈspen.sɪv/ = ADJECTIVE: گران, پرخرج; USER: گران, گران قیمت, گران است, های گران قیمت, گران قیمت است

GT GD C H L M O
experimental /ikˌsperəˈmen(t)l/ = ADJECTIVE: تجربی, ازمایشی; USER: تجربی, های تجربی, تجربی است, تجربی در

GT GD C H L M O
experts /ˈek.spɜːt/ = NOUN: متخصص, کارشناس, خبره, ممیز, ویژهگر, ویژه کار; USER: کارشناسان, متخصصان, از کارشناسان, کارشناسان به, کارشناسان در

GT GD C H L M O
expose /ɪkˈspəʊz/ = VERB: نمایش دادن, در معرض گذاشتن, بیپناه گذاشتن, بی حفاظ گذاردن, افشاء کردن, ظاهر ساختن; USER: افشای, معرض, افشا, در معرض, را افشا

GT GD C H L M O
extended /ɪkˈsten.dɪd/ = ADJECTIVE: تمدید شده, مطول, مدید, قابل تعمیم; USER: تمدید شده, طولانی, توسعه یافته, های توسعه یافته, های گسترده

GT GD C H L M O
extends /ɪkˈstend/ = VERB: توسعه دادن, دراز کردن, رساندن, ادامه دادن, طولانی کردن, تمدید کردن, طول دادن, منبسط کردن, بزرگ کردن; USER: گسترش, گسترش یافته, به گسترش, را گسترش, گسترش یافته است

GT GD C H L M O
extremely /ɪkˈstriːm.li/ = ADVERB: خیلی, بشدت, بافراط; USER: خیلی, بسیار, فوق العاده, به شدت, بشدت

GT GD C H L M O
facilitated /fəˈsɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: تسهیل کردن, کمک کردن, اسان کردن; USER: تسهیل, تسهیل می, را تسهیل, تسهیل شده, تسهیل می شود

GT GD C H L M O
facilitates /fəˈsɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: تسهیل کردن, کمک کردن, اسان کردن; USER: تسهیل, را تسهیل, تسهیل می, را تسهیل می, تسهیل می کند

GT GD C H L M O
fairly /ˈfeə.li/ = ADVERB: منصفانه; USER: منصفانه, نسبتا, عادلانه, نسبتا به, و نسبتا

GT GD C H L M O
faking /feɪk/ = VERB: وانمود کردن, حلقه کردن, پیچیدن, جا زدن, ساختن; USER: تقلید می کنی, ها تقلید می کنی, دروغین ارسال, ها دروغین, دروغین ارسال می

GT GD C H L M O
far /fɑːr/ = ADVERB: بسیار, خیلی, دور از, زیاد, بعلاوه; ADJECTIVE: دور دست, بعید; USER: دور از, دور, بسیار, به مراتب, به دور

GT GD C H L M O
fast /fɑːst/ = ADJECTIVE: سریع, تند, فوری, تندرو, سریع السیر, سفت, رنگ نرو, عجول, سبک; NOUN: روزه; VERB: روزه گرفتن; ADVERB: بسرعت; USER: سریع, به سرعت, روزه, تند, سریع است

GT GD C H L M O
few /fjuː/ = ADJECTIVE: معدود, کمی از; ADVERB: اندک, اندکی از; NOUN: کم, مقدار ناچیز; USER: کمی از, چند, معدود, کم, اندک

GT GD C H L M O
fiction /ˈfɪk.ʃən/ = NOUN: داستان, افسانه, خیال, دروغ, قصه, اختراع, جعل, وهم, بهانه; USER: داستان, افسانه, خیال, قصه, دروغ

GT GD C H L M O
field /fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار; VERB: بمیدان یا صحرا رفتن; USER: رشته, میدان, زمین, مزرعه, عرصه

GT GD C H L M O
figure /ˈfɪɡ.ər/ = NOUN: شکل, عدد, رقم, شخص, نقش, صورت, پیکر, ظاهر, طرح, فرم; VERB: کشیدن, تصویر کردن, مجسم کردن, حساب کردن, شمردن; USER: شکل, کشف, رقم, از شکل, را کشف

GT GD C H L M O
financial /faɪˈnæn.ʃəl/ = ADJECTIVE: مالی; USER: مالی, های مالی, مالی را, مالی است

GT GD C H L M O
finds /faɪnd/ = NOUN: یابنده, چیز یافته; USER: می یابد, پیدا می کند, را می یابد, را میبیند, را پیدا کرد

GT GD C H L M O
fit /fɪt/ = ADJECTIVE: مناسب, سازگار, شایسته, تندرست, در خور, مستعد; NOUN: حمله, غش, بیهوشی; VERB: متناسب کردن, خوردن, مجهز کردن; USER: مناسب, جا, متناسب, جا داد, متناسب با

GT GD C H L M O
fits /fit/ = NOUN: حمله, غش, بیهوشی, تشنج, هیجان, بند, قسمتی از شعر یا سرود; USER: متناسب با, متناسب, را متناسب, جا می گیرد, را متناسب با

GT GD C H L M O
flexible /ˈflek.sɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل انعطاف, نرم, قابل تغییر, تاشو, خم شو, قابل انحناء; USER: قابل انعطاف, انعطاف پذیر, های انعطاف پذیر, قابل انعطاف است, انعطاف پذیر است

GT GD C H L M O
flexibly /ˈflek.sɪ.bl̩/ = USER: انعطاف پذیری, انعطاف, انعطاف پذیر, انعطاف پذیر بوده, نیز انعطاف پذیر

GT GD C H L M O
for /fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای; CONJUNCTION: زیرا که; USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای

GT GD C H L M O
fostering /ˈfɒs.tər/ = VERB: پرورش دادن, پروردن, غذا دادن, شیر دادن; USER: پرورش, تقویت, ترویج, حمایت از, پرورش دادن

GT GD C H L M O
founded /found/ = ADJECTIVE: متکی; USER: تاسیس, تأسیس, تأسیس شده, را تاسیس, بنیان نهاده

GT GD C H L M O
four /fɔːr/ = عدد چهار; USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار

GT GD C H L M O
fragmented /fræɡˈmen.tɪd/ = VERB: قطعه قطعه کردن, متلاشی شدن, ریز کردن, خرد کردن; USER: تکه تکه شده, پراکنده, تکه تکه, تکه تکه و, ها تکه تکه

GT GD C H L M O
framework /ˈfreɪm.wɜːk/ = NOUN: چارچوب, کالبد, بدنه, چهارچوبه, چوب بست, استخوان بندی; USER: چارچوب, چهارچوب, چارچوبی, چارچوب های, چارچوب کاری

GT GD C H L M O
free /friː/ = ADJECTIVE: رایگان, رها, مجانی, عاری, ازاد, مستقل, مختار, مجاز, مبرا, اختیاری; ADVERB: بطور مجانی; VERB: خالی کردن; USER: رایگان, آزاد, مجانی, عاری, ازاد

GT GD C H L M O
from /frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه; USER: از, را از, که از, ها از, و از

GT GD C H L M O
functionality /ˌfʌŋk.ʃənˈæl.ə.ti/ = USER: قابلیت, عملکرد, قابلیت های, از قابلیت, از قابلیت های

GT GD C H L M O
fund /fʌnd/ = NOUN: صندوق, سرمایه, وجوه, تنخواه, پشتوانه, ذخیره وجوه احتیاطی, سرمایه ثابت یا همیشگی; VERB: تهیه وجه کردن, سرمایه گذاری کردن; USER: صندوق, سرمایه, سرمایه گذاری, وجوه, های صندوق

GT GD C H L M O
future /ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده; NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه; USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده

GT GD C H L M O
gaining /ɡeɪn/ = VERB: رسیدن, پیدا کردن, سود بردن, نائل شدن, بدست اوردن, کسب کردن, نائل شدن به, فایده دیدن, فایده بردن, بهبودی یافتن, زیاد شدن, تسخیر کردن, پیش رفتن; USER: به دست آوردن, دست آوردن, کسب, بدست آوردن, در حال کسب

GT GD C H L M O
galatea

GT GD C H L M O
gaming /ˈɡeɪ.mɪŋ/ = NOUN: بازی, قمار بازی; USER: بازی, بازی های, های بازی, بازیهای کامپیوتری, بازی را

GT GD C H L M O
gap /ɡæp/ = NOUN: شکاف, وقفه, درز, رخنه, شق, اختلاف زیاد, دهنه, جای باز; VERB: شکافدار کردن; USER: شکاف, فاصله, وقفه, شکاف در, شکاف را

GT GD C H L M O
general /ˈdʒen.ər.əl/ = ADJECTIVE: عمومی, کلی, عام, همگانی, جامع, متداول, معمولی, همگان, قابل تعمیم; NOUN: ژنرال, ارتشبد, مرشد, سر کرده; USER: عمومی, طور کلی, کلی, به طور کلی, عام

GT GD C H L M O
get /ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن; NOUN: زایش, تولد; USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت

GT GD C H L M O
gives /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و

GT GD C H L M O
global /ˈɡləʊ.bəl/ = ADJECTIVE: جهانی, سراسری, کروی; USER: جهانی, جهانی را, جهانی به, جهانی در

GT GD C H L M O
goal /ɡəʊl/ = NOUN: هدف, دروازه, منظور, مقصد, مقصود, دروازه بان; VERB: گل زدن, هدفی در پیش داشتن; USER: هدف, دروازه, هدف این, به هدف

GT GD C H L M O
goals /ɡəʊl/ = NOUN: هدف, دروازه, منظور, مقصد, مقصود, دروازه بان; USER: اهداف, به اهداف, گلهای به ثمر, تحقق اهداف

GT GD C H L M O
going /ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی; ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر; USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم

GT GD C H L M O
good /ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل; NOUN: خوبی, خیر; USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک

GT GD C H L M O
government /ˈɡʌv.ən.mənt/ = NOUN: دولت, حکومت, فرمانداری, طرز حکومت هيئت دولت, عقل اختیار, صلاحدید; USER: دولت, حکومت, دولتی, های دولتی, های دولت

GT GD C H L M O
grab /ɡræb/ = VERB: گرفتن, چنگ زدن, قاپیدن, تصرف کردن, توقیف کردن, ربودن; NOUN: ربایش; USER: گرفتن, با شتاب, چنگ زدن, چنگ زدن به, با شتاب به

GT GD C H L M O
granted /ɡrɑːnt/ = ADJECTIVE: مفروض; USER: اعطا, اعطا شده, اعطا می, عطا خواهد شد, اعطا می شود

GT GD C H L M O
growing /ˈɡrəʊ.ɪŋ/ = VERB: شدن, رشد کردن, بزرگ شدن, کاشتن, روییدن, گشتن, بالیدن, رستن, سبز شدن, زیاد شدن, ترقی کردن, رویانیدن, برزگ شدن, سبز کردن, عمل امدن; USER: در حال رشد, رشد, حال رشد, رو به رشد, حال رشد است

GT GD C H L M O
growth /ɡrəʊθ/ = NOUN: رشد, افزایش, پیشرفت, اثر, ترقی, تومور, نتیجه, حاصل, نمود, روش, گوشت زیادی, چيز زائد; USER: رشد, رشد و, افزایش, رشد را, و رشد

GT GD C H L M O
ha /hɑː/ = VERB: اهان گفتن; USER: ها, هکتار, در هکتار, در هکتار در, در هکتار به

GT GD C H L M O
had /hæd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: حال, به حال, بود, داشته, تا به حال

GT GD C H L M O
handful /ˈhænd.fʊl/ = NOUN: مشت, تنی چند; USER: مشت, تعداد انگشت شماری, مشتی, تنی چند, تعداد معدودی

GT GD C H L M O
handle /ˈhæn.dəl/ = NOUN: دسته, لمس, قبضه, قبضه شمشیر, وسیله, احساس با دست, فرصت; VERB: بکار بردن, رفتار کردن, دست زدن به, استعمال کردن, دسته گذاشتن; USER: دسته, مسئولیت رسیدگی, که مسئولیت رسیدگی, رسیدگی به

GT GD C H L M O
happen /ˈhæp.ən/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, شدن, روی دادن, واقع شدن, تصادفا برخورد کردن, پیشامدکردن, ناگهان رخ دادن, صورت گرفتن, رخ دادن، اتفاق افتادن; USER: اتفاق می افتد, رخ می دهد, رخ دهد, رخ می, اتفاقی می افتد

GT GD C H L M O
happens /ˈhæp.ən/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, شدن, روی دادن, واقع شدن, تصادفا برخورد کردن, پیشامدکردن, ناگهان رخ دادن, صورت گرفتن, رخ دادن، اتفاق افتادن; USER: اتفاق می افتد, اتفاقی می افتد, رخ می دهد, اتفاق می افتد این, این اتفاق می افتد

GT GD C H L M O
has /hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که

GT GD C H L M O
have /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; NOUN: مالک; USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند

GT GD C H L M O
he /hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر; USER: او, وی, او به, او را, او در

GT GD C H L M O
head /hed/ = NOUN: سر, رئيس, راس, رهبر, کله, نوک, سرصفحه, دماغه, سالار; ADJECTIVE: اصلی, فوقانی, بزرگ; USER: سر, رئيس, راس, رهبر, کله

GT GD C H L M O
heard /hɪər/ = VERB: شنیدن, گوش کردن, گوش دادن به, پذیرفتن, استماع کردن, درک کردن, اطاعت کردن; USER: شنیده, شنیده می, شنیده ام, را شنیده, شنیده است

GT GD C H L M O
help /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن; USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری

GT GD C H L M O
helps /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; USER: کمک می کند, کمک می کند تا, کمک میکند, کمک میکند تا, کمک می کند که

GT GD C H L M O
high /haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران; NOUN: جای مرتفع; USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی

GT GD C H L M O
higher /ˈhaɪ.ər/ = ADJECTIVE: برتر; USER: برتر, بالاتر, بالاتری, بالاتر است, بالاتر از

GT GD C H L M O
hindsight /ˈhaɪnd.saɪt/ = NOUN: ادراک; USER: ادراک, درک, حقیقت, بازاندیشی, نگاهی به گذشته فرد

GT GD C H L M O
his /hɪz/ = PRONOUN: برای او, مال او, ... او, مال انمرد, خودمانی, ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر; USER: او, خود, خود را, او را, خود را به

GT GD C H L M O
hockey /ˈhɒk.i/ = NOUN: چوگان بازی با اصول فوتبال; USER: هاکی, هاکی روی, هاکی به, هاکی و

GT GD C H L M O
hospital /ˈhɒs.pɪ.təl/ = NOUN: بیمارستان, مریضخانه; USER: بیمارستان, بیمارستانی, در بیمارستان, بیمارستان به, بیمارستان ها

GT GD C H L M O
hosted /həʊst/ = USER: میزبانی, میزبان, به میزبانی, میزبانی شده, های میزبانی

GT GD C H L M O
houses /haʊs/ = NOUN: خانه, منزل, مسکن, جا, سرای, خانقاه, جایگاه, منزلگاه, برج, اهل خانه, محل سکنی, اهل بیت, نشیمن; USER: خانه, خانه های, خانه ها, منازل, خانه در

GT GD C H L M O
how /haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب; NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد; USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز

GT GD C H L M O
hubbub /ˈhʌb.ʌb/ = NOUN: داد و بیداد, هیاهو, جنجال, غوغا; USER: داد و بیداد, بیداد, هیاهو, جنجال, غوغا

GT GD C H L M O
human /ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی; NOUN: شخص; USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را

GT GD C H L M O
humanity /hjuːˈmæn.ə.ti/ = NOUN: بشریت, نوع بشر, مروت; USER: بشریت, انسانیت, بشریت را, بشریت است

GT GD C H L M O
humanoid /ˈ(h)yo͞oməˌnoid/ = ADJECTIVE: شبیه انسان; USER: شبیه انسان, انسان نما, انسان نمای, های انسان نما, انسان نما به,

GT GD C H L M O
idea /aɪˈdɪə/ = NOUN: فکر, اندیشه, تصور, انگاره, طرز تفکر, طرز فکر, خیال, خاطر, معنی, خاطره, گمان, نیت, مراد, اگاهی, نقشه کار; USER: فکر, ایده, این ایده, اندیشه, ایده را

GT GD C H L M O
ie /ˌaɪˈiː/ = USER: به عنوان مثال, یعنی, عنوان مثال, مثال, برای مثال

GT GD C H L M O
if /ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض; NOUN: شرط, تصور; USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه

GT GD C H L M O
ill /ɪl/ = ADJECTIVE: بیمار, بد, مریض, سوء, ناخوش, رنجور, خراب, ناشی, علیل, معلول; ADVERB: بطور ناقص; NOUN: زیان; USER: بیمار, بد, مریض, سوء, ناخوش

GT GD C H L M O
images /ˈɪm.ɪdʒ/ = NOUN: تصویر, تصور, شکل, شمایل, تمثال, منظر; USER: تصاویر, عکس, تصاویر را, عکس ها, از تصاویر

GT GD C H L M O
imagine /ɪˈmædʒ.ɪn/ = VERB: تصور کردن, انگاشتن, پنداشتن, حدس زدن, تفکر کردن, فرض کردن; USER: تصور کنید, تصور, تصور کنید که, را تصور کنید, قابل تصور است

GT GD C H L M O
immediately /ɪˈmiː.di.ət.li/ = ADVERB: بلافاصله, مستقیما; USER: بلافاصله, فورا, را فورا, فورا به

GT GD C H L M O
impact /imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس; VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن; USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر

GT GD C H L M O
important /ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده; USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم

GT GD C H L M O
improved /ɪmˈpruːv/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن; USER: بهبود, بهبود یافته, بهبود یافته است, بهبود بخشیده, را بهبود بخشید

GT GD C H L M O
in /ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل; USER: به, در, را در, از, با

GT GD C H L M O
includes /ɪnˈkluːd/ = USER: شامل, را شامل, ها شامل, که شامل

GT GD C H L M O
including /ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی; USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول

GT GD C H L M O
incur /ɪnˈkɜːr/ = VERB: وارد امدن, متحمل شدن بر, موجب شدن; USER: متحمل شدن بر, متحمل, متحمل شدن, متحمل می شوند, وارد امدن

GT GD C H L M O
industries /ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر; USER: صنایع, لوازم, صنعت, از صنایع, صنایع در

GT GD C H L M O
industry /ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر; USER: صنعت, صنایع, در صنعت, صنعت به, های صنعت

GT GD C H L M O
information /ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ; USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع

GT GD C H L M O
inherent /ɪnˈher.ənt/ = ADJECTIVE: ذاتی, اصلی, طبیعی, ملازم, چسبنده; USER: ذاتی, های ذاتی, اصلی, که ذاتی, طبیعی

GT GD C H L M O
insanely /ɪnˈseɪn.li/ = USER: دیوانه, دیوانه کننده, های دیوانه کننده, های دیوانه, های واقعا

GT GD C H L M O
institutional /ˌɪn.stɪˈtjuː.ʃən.əl/ = USER: سازمانی, نهادی, های نهادی, های سازمانی, نهادی را

GT GD C H L M O
integral /ˈɪn.tɪ.ɡrəl/ = NOUN: انتگرال; ADJECTIVE: کامل, صحیح, درست, بی کسر, تمام; USER: انتگرال, جدایی ناپذیر, کامل, صحیح, درست

GT GD C H L M O
integrated /ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = ADJECTIVE: متحد; USER: یکپارچه, ادغام, یکپارچه شده است, ادغام شده, های یکپارچه

GT GD C H L M O
integrating /ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = VERB: کامل کردن, درست کردن, تمام کردن, یکی کردن, تابعه اولیه چیزی را گرفتن; USER: یکپارچه سازی, یکپارچه, ادغام, یکپارچه کردن, های یکپارچه سازی

GT GD C H L M O
intelligence /inˈtelijəns/ = NOUN: هوش, جاسوسی, بینش, خرد, ذکاوت, فهم, فراست, زیرکی, اگاهی, روح پاک یا دانشمند; USER: هوش, اطلاعاتی, های اطلاعاتی, جاسوسی, دانایی و آگاهی

GT GD C H L M O
intelligent /inˈtelijənt/ = ADJECTIVE: هوشمند, با هوش, سریعالانتقال; USER: هوشمند, باهوش, های هوشمند, و آگاهی, با هوش

GT GD C H L M O
interact /ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن; USER: تعامل, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, در تعامل, تعامل داشته

GT GD C H L M O
interacting /ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن; USER: تعامل, برقراری ارتباط, در تعامل, فعل و انفعالات, تعامل است

GT GD C H L M O
interactions /ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال; USER: فعل و انفعالات, تعاملات, تعامل, متقابل, اثر متقابل

GT GD C H L M O
interacts /ˌɪn.təˈrækt/ = USER: تعامل, در تعامل, تعامل است, فعل و انفعالات, فعل و انفعال

GT GD C H L M O
interconnect /ˌintərkəˈnekt/ = VERB: بهم وصل کردن, بهم پیوستن; USER: بهم وصل کردن, اتصال, بهم وصل, متصل, بهم,

GT GD C H L M O
interconnected /ˌintərkəˈnekt/ = VERB: بهم وصل کردن, بهم پیوستن; USER: ارتباط تنگاتنگ با, ارتباط تنگاتنگ, به هم پیوسته, به هم متصل, در ارتباط تنگاتنگ

GT GD C H L M O
interesting /ˈɪn.trəs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: خوش مزه, مشغول کننده; USER: جالب, جالب توجه, جالب است, های جالب, جالب توجه است

GT GD C H L M O
internal /ɪnˈtɜː.nəl/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, باطنی, ناشی از درون; USER: داخلی, درونی, های داخلی, داخلی را, داخلی است

GT GD C H L M O
international /ˌɪn.təˈnæʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: بین المللی, وابسته به روابط بین المللی; USER: بین المللی, های بین المللی, بین المللی است, بین المللی را, بین المللی در

GT GD C H L M O
internet /ˈɪn.tə.net/ = USER: اینترنت, اینترنتی, به اینترنت, اینترنت به, اینترنت را

GT GD C H L M O
interview /ˈɪn.tə.vjuː/ = NOUN: مذاکره, مصاحبه کردن, دیدار مصاحبه; USER: مصاحبه, مصاحبه ای, مصاحبه با, از مصاحبه, مصاحبه را

GT GD C H L M O
into /ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف; USER: به, را, را به, را در, به داخل

GT GD C H L M O
introduced /ˌɪn.trəˈdjuːs/ = ADJECTIVE: معروف; USER: معرفی, معرفی شده, را معرفی, معرفی کرد, به معرفی

GT GD C H L M O
inventors /ɪnˈven.tər/ = NOUN: مخترع, جاعل, موجد; USER: مخترعان, مخترع, مخترعین, مخترعان در

GT GD C H L M O
investment /ɪnˈvest.mənt/ = NOUN: سرمایه گذاری, مبلغ سرمایه گذاری شده; USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری های, سرمایه گذاری را, از سرمایه گذاری, به سرمایه گذاری

GT GD C H L M O
is /ɪz/ = VERB: است، هست; USER: است, باشد, می باشد, شده است

GT GD C H L M O
isn /ˈɪz.ənt/ = USER: چندان, ISN, ISN مربوط, ISN مربوط به, ISN مقداری برابربا

GT GD C H L M O
issue /ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد; VERB: بیرون آمدن, خارج شدن, صادر شدن; USER: موضوع, مسئله, شماره, مساله, موضوع را

GT GD C H L M O
issues /ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد, پی امد, نژاد, اولاد, نتیجه بحی; USER: مسائل مربوط به, مسائل, مسائل مربوط, به مسائل, مسائل را

GT GD C H L M O
it /ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور; USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن

GT GD C H L M O
items /ˈaɪ.təm/ = NOUN: اقلام; USER: اقلام, موارد, آیتم, آیتم های, آیتم ها

GT GD C H L M O
its /ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن; USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در

GT GD C H L M O
itself /ɪtˈself/ = PRONOUN: خود, خودش; USER: خود, خود را, خودش, خودی خود, به خودی خود

GT GD C H L M O
itu = USER: ITU, استاندارد ITU, های ITU, ITU به, با ITU,

GT GD C H L M O
join /dʒɔɪn/ = VERB: پیوستن, متصل کردن, پیوند زدن, ازدواج کردن, گراییدن, متحد کردن, پا گذاشتن, در مجاورت بودن; USER: پیوستن, ملحق, بپیوندید, بپیوندند, ملحق شدن

GT GD C H L M O
july /dʒʊˈlaɪ/ = NOUN: جولای, ماه ژوئيه; USER: جولای, ژوئیه

GT GD C H L M O
june /dʒuːn/ = NOUN: ژوئن, ماه ژوئن پنجمین ماه سال مسیحی

GT GD C H L M O
keep /kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن; NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه; USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید

GT GD C H L M O
kind /kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت; ADJECTIVE: مهربان, خوب, با محبت, مشفق; USER: نوع, گونه, مهربان, جور, جنس

GT GD C H L M O
know /nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن; USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند

GT GD C H L M O
l = NOUN: دوازدهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: L, ا, از L, L را,

GT GD C H L M O
landmark /ˈlænd.mɑːk/ = NOUN: راهنما, واقعه برجسته, نشان اختصاصی, نقطه تحول تاریخ; USER: واقعه برجسته, نقطه عطفی, نقطه ی عطف بود, نقطه عطفی در, که نقطه ی عطف

GT GD C H L M O
language /ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی; USER: زبان, زبانی, به زبان, زبان را, زبان های

GT GD C H L M O
large /lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط; USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع

GT GD C H L M O
late /leɪt/ = ADJECTIVE: دیر, مرحوم, اخیر, گذشته, تازه, کند; ADVERB: اخیرا, تا دیر وقت, تا دیرگاه, بیگاه; USER: دیر, اواخر, در اواخر, اواخر سال, مرحوم

GT GD C H L M O
later /ˈleɪ.tər/ = USER: بعد, بعدا, بعدها, بعد از, بعد از آن

GT GD C H L M O
lead /liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله; VERB: رهبری کردن, هدایت کردن, سوق دادن, بردن; USER: رهبری, منجر, منجر شود, سرب, هدایت

GT GD C H L M O
leaders /ˈliː.dər/ = NOUN: رهبر, فرمانده, رئيس, راس, پیشقدم, راهنما, قائد, پیشوا, سر دسته, سالار, سرور, سر کرده, سرمقاله; USER: رهبران, از رهبران, به رهبران, که رهبران, رهبران این

GT GD C H L M O
leading /ˈliː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: برجسته, عمده, پیشتاز, مقدم, پیشین; NOUN: هدایت, نفوذ, راهنمایی; USER: برجسته, که منجر, هدایت, عمده, پیشتاز

GT GD C H L M O
lean /lēn/ = ADJECTIVE: لاغر, ضعیف, اندک, نزار, نحیف, کم سود; VERB: تکیه کردن, تکیه زدن, کج شدن, خم شدن, پشت دادن, پشت گرمی داشتن; USER: خم, تکیه, اونوقت, اونوقت همه, تکیه می

GT GD C H L M O
learn /lɜːn/ = VERB: یاد گرفتن, دانستن, فرا گرفتن, خواندن, اموختن, اگاهی یافتن, خبر گرفتن; USER: یاد بگیرند, یادگیری, یاد می گیرند, یاد بگیرند که, را یاد بگیرند

GT GD C H L M O
learning /ˈlɜː.nɪŋ/ = NOUN: یادگیری, فراگیری, دانش, اطلاع, معرفت, فضل وکمال, فضیلت, عرفان; USER: یادگیری, در یادگیری, های یادگیری, فراگیری, یادگیری در

GT GD C H L M O
less /les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر; USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است

GT GD C H L M O
let /let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن; NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی; USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به

GT GD C H L M O
level /ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری; ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت; VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن; USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح

GT GD C H L M O
liberally /ˈlɪb.ər.əl/ = USER: آزادانه, سخاوتمندانه, آزادانه در, و آزادی خواه

GT GD C H L M O
life /laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است

GT GD C H L M O
like /laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه; CONJUNCTION: مثل; PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان; NOUN: نظیر; ADVERB: بسان; VERB: دوست داشتن; USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون

GT GD C H L M O
likely /ˈlaɪ.kli/ = ADVERB: احتمالا, شاید; ADJECTIVE: احتمالی, محتمل, باور کردنی, راست نما; USER: احتمالا, به احتمال زیاد, محتمل, احتمال وجود دارد, احتمالی

GT GD C H L M O
line /laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده; VERB: پوشاندن, خط کشیدن; USER: خط, سطر, از خط, در خط, رده

GT GD C H L M O
live /lɪv/ = ADJECTIVE: زنده, سرزنده, موثر, دایر; VERB: زندگی کردن, زیستن, زنده بودن, منزل کردن, سکون کردن; USER: زنده, زندگی می کنند, زندگی کردن, زیستن

GT GD C H L M O
lives /laɪvz/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, جان, زندگی می کند, زندگی می, در زندگی

GT GD C H L M O
living /ˈlɪv.ɪŋ/ = NOUN: زندگی, معیشت, وسیله گذران; ADJECTIVE: زنده, در قید حیات, جاندار, حی, جاودان; USER: زندگی, زندگی می, زنده, زندگی می کنند

GT GD C H L M O
long /lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف; ADVERB: گذشته از وقت; VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن; USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت

GT GD C H L M O
lot /lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش; ADVERB: خیلی, بسیار, بسی; USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار

GT GD C H L M O
low /ləʊ/ = ADJECTIVE: پایین, کم, اندک, اهسته, افتاده, فروتن, محقر, پست, پست ومبتذل; ADVERB: پایین; NOUN: پایین, صدای گاو; VERB: صدای گاو کردن; USER: کم, پایین, کم است, پایین است, اندک

GT GD C H L M O
m /əm/ = NOUN: سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی بشکل حرف م; USER: متر, M, م, متر است, M را

GT GD C H L M O
machine /məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه; VERB: ماشین کردن, با ماشین رفتن; USER: ماشین, دستگاه, ماشین آلات, و ماشین آلات, ماشین های

GT GD C H L M O
machines /məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه; USER: ماشین, ماشین های, دستگاه های, و ماشین های, و ماشین آلات

GT GD C H L M O
main /meɪn/ = ADJECTIVE: اصلی, عمده, مهم, نیرومند, تمام, کامل, با اهمیت; NOUN: دریا; USER: اصلی, عمده, های اصلی, مهم, اصلی این

GT GD C H L M O
mainstream /ˈmeɪn.striːm/ = NOUN: مسیر اصلی, راه اصلی جویبار, مسیر جویباری که دران اب جریان دارد; USER: مسیر اصلی, جریان اصلی, های جریان اصلی, جریان اصلی در, جریان اصلی است

GT GD C H L M O
major /ˈmeɪ.dʒər/ = ADJECTIVE: عمده, بزرگ, اعظم, بزرگتر, ارشد, کبیر, اکبر, بالغ, مهاد, بیشتر, بیشین; NOUN: سرگرد; VERB: متخصص شدن; USER: عمده, بزرگ, اصلی, عمده ای, های بزرگ

GT GD C H L M O
make /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن; USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در

GT GD C H L M O
makes /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد

GT GD C H L M O
making /ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی; USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت

GT GD C H L M O
management /ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی; USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران

GT GD C H L M O
managers /ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان; USER: مدیران, از مدیران, به مدیران, مدیران به, مدیران در

GT GD C H L M O
many /ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه; ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا; ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان; USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد

GT GD C H L M O
market /ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد; VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن; USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به

GT GD C H L M O
marketplace /ˈmɑː.kɪt.pleɪs/ = NOUN: بازار, بازار گاه, میدان فروش کالا; USER: بازار, بازار به, در بازار, بازار در, بازار فروش

GT GD C H L M O
markets /ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد; USER: بازارهای, بازارها, بازار های, به بازارهای, بازارهای در

GT GD C H L M O
mastercard = NOUN: مسترکارت; USER: مسترکارت, مسترکارد, مستر, مستر کارت, MasterCard بر

GT GD C H L M O
may /meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش; USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در

GT GD C H L M O
meaning /mēn/ = NOUN: معنی, مفهوم, منظور, مقصود, مراد, ارش, مفاد, فحوا; USER: معنی, این معنی, به معنی, به این معنی, مفهوم

GT GD C H L M O
means /miːnz/ = NOUN: چاره; USER: به معنی, به معنای, بدان معنی است, به این معنی, بدین معنی است

GT GD C H L M O
mechanisms /ˈmek.ə.nɪ.zəm/ = NOUN: مکانیزم, دستگاه, طرز کار, ماشین, ساختمان, اجزاء متشکله چیزی, اجزاء و عوامل مکانیکی; USER: مکانیسم, مکانیزم, مکانیسم های, مکانیزم های, ساز و کارهای

GT GD C H L M O
media /ˈmiː.di.ə/ = NOUN: رسانه ها, واسطهها, پوشش میانی عرق; USER: رسانه ها, رسانه, رسانه های, رسانه ای, های رسانه ای

GT GD C H L M O
medicines /ˈmed.ɪ.sən/ = NOUN: پزشکی, طب, دارو, دوا, علم طب, علم علاج; USER: دارو, داروهای, داروها, داروها را, از داروها

GT GD C H L M O
meeting /ˈmiː.tɪŋ/ = NOUN: نشست, جلسه, ملاقات, مجمع, برخورد, اجتماع, انجمن, میتینگ, تلاقی, جماعت همراهان, جماعت, اجماع, هم ایش; ADJECTIVE: متلاقی; USER: جلسه, نشست, ملاقات, دیدار, جلسه ای

GT GD C H L M O
messy /ˈmes.i/ = ADJECTIVE: کثیف, شلوغ, بهم خورده, اشفته, شلوغ کار; USER: کثیف, شلوغ, بهم خورده, شلوغ کار, اشفته

GT GD C H L M O
meta /ˈmet.ə/ = USER: متا, فرا, های متا, متا است, متا دارد

GT GD C H L M O
middlemen /ˈmɪd.l̩.mæn/ = NOUN: واسطه, دلال, ادم میانه رو, نفر وسط صف; USER: واسطه ها, واسطه, واسطه های, واسطهها

GT GD C H L M O
might /maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش; USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی

GT GD C H L M O
mind /maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان; VERB: یاداوری کردن, تذکر دادن, مراقب بودن, مواظبت کردن, ملتفت بودن; USER: ذهن, ذهن می, ذهن متبادر, در ذهن, ذهن متبادر می

GT GD C H L M O
minds /maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان, مشعر; USER: ذهن, اذهان, افکار, ذهن های, ذهن ها

GT GD C H L M O
minsky = USER: مینسکی

GT GD C H L M O
moment /ˈməʊ.mənt/ = NOUN: لحظه, زمان, موقع, دم, هنگام, اهمیت, ان; USER: لحظه, لحظه ای, زمان, لحظه ای که, موقع

GT GD C H L M O
more /mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه; ADJECTIVE: زیادتر; USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در

GT GD C H L M O
most /məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین; NOUN: مقدار زیاد; USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب

GT GD C H L M O
much /mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور; ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده; USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد

GT GD C H L M O
name /neɪm/ = NOUN: نام, اسم, نام و شهرت, نام خودمانی, تسمیه, خوشنامی, اب رو; VERB: نامیدن, نام دادن, بنام صدا کردن, خواندن; USER: نام, اسم, نام و نام خانوادگی, به نام, نام و نام

GT GD C H L M O
narrow /ˈnær.əʊ/ = ADJECTIVE: محدود, باریک, تنگ, کوته فکر, دراز و باریک, ضیق; VERB: محدود کردن, باریک شدن, باریک کردن, خرد ساختن, خرد شدن, خرد کردن; NOUN: کم پهنا; USER: باریک, تنگ, محدود, های باریک, های تنگ

GT GD C H L M O
natural /ˈnætʃ.ər.əl/ = ADJECTIVE: طبیعی, ذاتی, عادی, فطری, بدیهی, ساده, استعداد ذاتی, قهری, سرشتی, نهادی, جبلی, دیوانه, خلقی, غریزی; NOUN: احمق; USER: طبیعی, های طبیعی, طبیعی است, طبیعی به

GT GD C H L M O
navigate /ˈnæv.ɪ.ɡeɪt/ = VERB: هدایت کردن, کشتیرانی کردن; USER: حرکت, حرکت به, حرکت کنید, حرکت در, حرکت را

GT GD C H L M O
need /niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی; VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن; USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج

GT GD C H L M O
needing /niːd/ = VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن; USER: نیاز, نیاز به, که نیاز, نیاز دارند, که نیاز به

GT GD C H L M O
needs /nēd/ = NOUN: نیازها; ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم; USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به

GT GD C H L M O
neither /ˈnaɪ.ðər/ = PRONOUN: هیچ یک, هیچیک از این دو; USER: هیچ یک, نه, و نه, نه به

GT GD C H L M O
network /ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری; USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را

GT GD C H L M O
networks /ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری; USER: شبکه, شبکه های, شبکه ها, از شبکه, از شبکه های

GT GD C H L M O
neural /ˈnjʊə.rəl/ = ADJECTIVE: عصبی, وابسته بعصب, وابسته به سلسله اعصاب; USER: عصبی, های عصبی, عصبی در, عصبی را, عصبی است

GT GD C H L M O
neutral /ˈnjuː.trəl/ = ADJECTIVE: خنثی, بی طرف, بدون جانبداری, نادر گیر, بی رنگ; USER: خنثی, های خنثی, بی طرف, بیطرف, خنثی می

GT GD C H L M O
next /nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین; PREPOSITION: جنب; ADVERB: سپس; USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار

GT GD C H L M O
nice /naɪs/ = ADJECTIVE: خوب, دلپذیر, مودب, دلپسند, نجیب, خوش ایند; USER: خوب, خوبی, به خوبی, خوب است, خوبی در

GT GD C H L M O
niche /niːʃ/ = NOUN: طاقچه, تو رفتگی در دیوار; VERB: توی دیوار گذاشتن; USER: تو رفتگی در دیوار, طاقچه, رفتگی در دیوار, طاقچه های, های طاقچه

GT GD C H L M O
no /nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا; NOUN: پاسخ نه; USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ

GT GD C H L M O
node /nəʊd/ = NOUN: گره, غده, اشکال, دشواری, ورم, بر امدگی; USER: گره, گره های, گره ها, گره را, گره در

GT GD C H L M O
nodes /nəʊd/ = NOUN: گره, غده, اشکال, دشواری, ورم, بر امدگی; USER: گره ها, گره, گره های, نودها, گره در

GT GD C H L M O
nor /nɔːr/ = CONJUNCTION: هیچ یک; USER: نه, و نه, است و نه, و نه به, و نه در

GT GD C H L M O
not /nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not; USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند

GT GD C H L M O
note /nəʊt/ = NOUN: تبصره, یادداشت, نت, کلید پیانو, اهنگ صدا, نوت موسیقی, یادداشت ها; VERB: ذکر کردن, توجه کردن, یادداشت کردن, تذکاریه یادداشت کردن, ثبت کردن, بخاطر سپردن, ملاحظه کردن, نوت موسیقی نوشتن; USER: یادداشت, توجه داشته باشید, یاد داشته باشید, به یاد داشته باشید, توجه داشته باشید که

GT GD C H L M O
notes /nəʊt/ = NOUN: تبصره, یادداشت, نت, کلید پیانو, اهنگ صدا, نوت موسیقی, یادداشت ها; USER: یادداشت ها, یادداشت, یادداشت های, یادداشتهای, نت های

GT GD C H L M O
notion /ˈnəʊ.ʃən/ = NOUN: مفهوم, تصور, نظریه, اندیشه, عقیده, پندار, ادراک, فکر, خاطر, خیال, خاطره; USER: مفهوم, تصور, نظریه, اندیشه, عقیده

GT GD C H L M O
nov /nəʊˈvem.bər/ = USER: نوامبر

GT GD C H L M O
now /naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه; USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا

GT GD C H L M O
obvious /ˈɒb.vi.əs/ = ADJECTIVE: واضح, بدیهی, مشهود, علنی, اشکار, هویدا, ظاهر, مفهوم, مریی, فاش; USER: واضح, آشکار, بدیهی, واضح است, مشهود

GT GD C H L M O
of /əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله; USER: از, در, ای از, را از

GT GD C H L M O
officer /ˈɒf.ɪ.sər/ = NOUN: افسر, مامور, صاحب منصب, سر کرده; VERB: افسر معین کردن, فرماندهی کردن; USER: افسر, مامور, افسران, مأمور, از افسران

GT GD C H L M O
official /əˈfɪʃ.əl/ = ADJECTIVE: رسمی, موثق و رسمی; NOUN: صاحب منصب, عالیرتبه; USER: رسمی, مقام, از مقامات, های رسمی, مقام رسمی

GT GD C H L M O
officials /əˈfɪʃ.əl/ = NOUN: صاحب منصب, عالیرتبه; USER: مقامات, مسئولان, مقام های, مقامات رسمی, از مقامات

GT GD C H L M O
on /ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر; ADJECTIVE: روشن; USER: بر, روی, بر روی, به, برای

GT GD C H L M O
once /wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی; USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به

GT GD C H L M O
one /wʌn/ = یکی, تک, یگانه; PRONOUN: کسی; NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص

GT GD C H L M O
ones /wʌn/ = NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: آنهایی که, آنهایی, آنهایی که در, از آنهایی که, آنهایی که به

GT GD C H L M O
only /ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا; ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه; USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به

GT GD C H L M O
open /ˈəʊ.pən/ = ADJECTIVE: باز, سرگشاده, گشوده, علنی, روباز, دایر, مفتوح, اشکار; VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن; USER: باز, باز کردن, را باز, گشودن, را باز کنید

GT GD C H L M O
operate /ˈɒp.ər.eɪt/ = VERB: عمل کردن, اداره کردن, گرداندن, بکار انداختن, راه انداختن, قطع کردن, بفعالیت واداشتن, بهرهبرداری کردن, دایر بودن, عمل جراحی کردن; USER: عمل, کار گیرند, عمل می, به کار گیرند, عمل می کنند

GT GD C H L M O
opportunity /ˌɒp.əˈtjuː.nə.ti/ = NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت; USER: فرصت, فرصتی, فرصت را, فرصت های, فرصت ها

GT GD C H L M O
optimal /ˈɒp.tɪ.məm/ = ADJECTIVE: بهین, مربوط به کمال مطلوب; USER: بهینه, مطلوب, مطلوب است, بهینه را, مطلوب را

GT GD C H L M O
optimize /ˈɒp.tɪ.maɪz/ = VERB: بهینه ساختن, خوش بین بودن, بهین ساختن; USER: بهینه سازی, بهینه, برای بهینه سازی, بهینه کردن, به بهینه سازی

GT GD C H L M O
optimized /ˈɒp.tɪ.maɪz/ = ADJECTIVE: بهینه, بهینه شده; USER: بهینه, بهینه سازی, بهینه سازی شده, بهینه شده, بهینه شده است

GT GD C H L M O
or /ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه; USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای

GT GD C H L M O
orders /ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه, حواله, دسته, زمره, فرمایش, نوع, ارجاع, ردیف, مقام, ایین, ساز, انتظام, امریه, ضابطه, دسته اجتماعی, طرز قرار گیری, صنف, سیاق, ایین و مراسم, خط, فرقهیاجماعت مذهبی, گروهخاصی, درمان, ارایش, رسم, انجمن; USER: سفارشات, دستور, میزان سفارشات, سفارشات را, از سفارشات

GT GD C H L M O
organisms /ˈɔː.ɡən.ɪ.zəm/ = NOUN: اندامگان, ترکیب موجود زنده, مزاج; USER: موجودات زنده, موجودات, ارگانیسم, ارگانیسم های, ارگانیسم ها

GT GD C H L M O
organizing /ˈɔː.ɡən.aɪz/ = NOUN: سازماندهی; USER: سازماندهی, سازمان, سازمان دهی, را سازماندهی, برای سازماندهی

GT GD C H L M O
other /ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر; USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر

GT GD C H L M O
others /ˈʌð.ər/ = USER: دیگران, دیگر, دیگران است, دیگران را, دیگران در

GT GD C H L M O
our /aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما; USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به

GT GD C H L M O
out /aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده; ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از; VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن; NOUN: راه حل; USER: خارج, از, بیرون, خارج از

GT GD C H L M O
outsource /ˈaʊt.sɔːs/ = USER: برون سپاری, برون سپاری به, های برون سپاری, برون سپاری و, برون سپاری در

GT GD C H L M O
outsources /ˈaʊt.sɔːs/ = USER: برون سپاری

GT GD C H L M O
over /ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر; ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی; ADVERB: در بالا; USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز

GT GD C H L M O
overall /ˌəʊ.vəˈrɔːl/ = ADVERB: روی هم رفته, سرتاسر, همه جا; ADJECTIVE: سراسر, شامل همه چیز; NOUN: لباس کار, بالا پوش; USER: به طور کلی, کلی, طور کلی, دهی بندی, های کلی

GT GD C H L M O
overhead /ˈəʊ.və.hed/ = ADJECTIVE: هوایی, بالاسری, بالا, فوقانی; ADVERB: در بالای سر, بالا; NOUN: مخارج کلی; USER: هوایی, سربار, بالاسری, در بالای سر, مخارج کلی

GT GD C H L M O
oversubscribed

GT GD C H L M O
own /əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی; PRONOUN: خودی, مال خودم; VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن; USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی

GT GD C H L M O
owners /ˈəʊ.nər/ = NOUN: مالک, دارنده, خواجه; USER: صاحبان, مالکان, دارندگان, از صاحبان, به صاحبان

GT GD C H L M O
package /ˈpæk.ɪdʒ/ = NOUN: بسته, عدل, قوطی, بستهبندی کردن; USER: بسته, بسته بندی, بسته های, بسته ی, بسته به

GT GD C H L M O
packages /ˈpæk.ɪdʒ/ = NOUN: بسته, عدل, قوطی, بستهبندی کردن; USER: بسته, بسته های, بسته بندی, بسته بندی های, بسته بندی شده

GT GD C H L M O
part /pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه; VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن; USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو

GT GD C H L M O
participants /pɑːˈtɪs.ɪ.pənt/ = NOUN: شرکت کننده, شریک, سهیم, انباز, همراه; USER: شرکت کنندگان, شرکت کنندگان در, از شرکت کنندگان, شرکت کنندگان به, به شرکت کنندگان

GT GD C H L M O
participation /pɑːˌtɪs.ɪˈpeɪ.ʃən/ = USER: مشارکت, شرکت, مشارکت در, از مشارکت

GT GD C H L M O
parts /pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه, جزء مرکب چیزی, جزء مساوی, اسباب یدکی اتومبیل, نقش بازگیر, پا, شقه; USER: قطعات, بخش, قسمت, نقاط, بخش های

GT GD C H L M O
passing /ˈpɑː.sɪŋ/ = NOUN: عبور, گذرنده, مرگ, مرور; ADJECTIVE: زود گذر, فانی, بالغ بر; ADVERB: در گذشت; USER: عبور, عبور از, از عبور, از گذراندن, گذرنده

GT GD C H L M O
past /pɑːst/ = ADJECTIVE: گذشته, قبلی, سابق, ماورای, ماقبل, قدیمی, پایان یافته, وابسته بزمان گذشته; PREPOSITION: گذشته از; NOUN: سابقه, پیشینه; ADVERB: پیش, پیش از, در ماورای, دور از; USER: گذشته, گذشته به, قبلی, گذشته از

GT GD C H L M O
patterns /ˈpæt.ən/ = NOUN: الگو, طرح, مدل, نقش, سرمشق, انگاره, ملاک, صفات و خصوصیات فردی, نظیر بودن, مسطوره; USER: الگوهای, الگوی, الگوها, الگو, الگوهایی

GT GD C H L M O
pay /peɪ/ = NOUN: پرداخت, اجرت, تادیه, حقوق ماهیانه; VERB: پرداختن, پرداخت کردن, دادن, تلافی کردن, کارسازی داشتن, بجا آوردن, انجام دادن, پول دادن, ادا کردن, هزینه چیزی را قبول کردن; USER: پرداخت, پرداخت هزینه, بپردازد, پرداخت می, به پرداخت

GT GD C H L M O
people /ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه; VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن; USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم

GT GD C H L M O
perceived /pəˈsiːv/ = VERB: درک کردن, دیدن, حس کردن, فهمیدن, دریافتن, مشاهده کردن, ملاحظه کردن; USER: درک, درک شده, تصور, درک می, تصور می

GT GD C H L M O
perfect /ˈpɜː.fekt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام عیار, بی عیب, درست, مکمل, سرامد, اتم, کاملا رسیده, گسترده; VERB: تکمیل کردن, عالی ساختن; USER: کامل, بی نقص, کامل است, ایده آل, تمام عیار

GT GD C H L M O
peripheral /pəˈrɪf.ər.əl/ = ADJECTIVE: جنبی, پیرامونی, خارجی, خارجی, ثانوی, دورهای, وابسته به محیط; USER: جنبی, محیطی, های جانبی, پیرامونی, های محیطی

GT GD C H L M O
photo /ˈfəʊ.təʊ/ = NOUN: عکس, عکس برداشتن از; VERB: عکسبرداری کردن; USER: عکس, عکس به, عکس های, عکس را, عکس ها

GT GD C H L M O
picking /pik/ = NOUN: جیب بری, پس مانده, دله دزدی; ADJECTIVE: ناخنک زنی; USER: جیب بری, چیدن, پس مانده, از چیدن, به چیدن

GT GD C H L M O
picture /ˈpɪk.tʃər/ = NOUN: تصویر, عکس, تصور, منظره, رسم, سینما, وصف, نگار, تمثال, صورت; VERB: مجسم کردن, روشن ساختن, نقاشی کردن, با عکس نشان دادن; USER: عکس, تصویر, تصویری, تصویر را, تصویر به

GT GD C H L M O
pictured /ˈpɪk.tʃər/ = VERB: مجسم کردن, روشن ساختن, نقاشی کردن, با عکس نشان دادن; USER: تصویر, در تصویر, به تصویر, در عکس, تصویر شده

GT GD C H L M O
pioneer /ˌpaɪəˈnɪər/ = NOUN: پیشگام, پیشرو, پیشقدم, سرباز مهندس; ADJECTIVE: نو; VERB: پیشقدم شدن; USER: پیشگام, PIONEER, پیشرو, از پیشگامان, پیشگام در

GT GD C H L M O
placed /pleɪs/ = VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن; USER: قرار داده شده, قرار داده, قرار می گیرد, قرار داده است, قرار گرفته است

GT GD C H L M O
platform /ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی; USER: بستر های نرم افزاری, پلت فرم, پلت فرم های, پلت فرم به, های پلت فرم

GT GD C H L M O
pledged /pledʒ/ = VERB: متعهد شدن, گرو گذاشتن, بسلامتی کسی باده نوشیدن, التزام دادن, عهد کردن; USER: متعهد, قول داد, متعهد شدند, متعهد شده, وعده داده

GT GD C H L M O
point /pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست; VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن; USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای

GT GD C H L M O
policy /ˈpɒl.ə.si/ = NOUN: سیاست, خط مشی, بیمه نامه, سیاستمداری, کاردانی, ورقه بیمه, سند معلق به انجام شرطی; USER: سیاست, سیاست های, خط مشی, سیاست حفظ, سیاست گذاری

GT GD C H L M O
possibilities /ˌpɒs.əˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: احتمال, امکان, شق, چیز ممکن; USER: احتمالات, فرصت, احتمالات را, امکان

GT GD C H L M O
potential /pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه; ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی; USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را

GT GD C H L M O
powers /paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی, زبر دستی, بنیه, سلطنت, سلطهنیروی برق, قدرت دید ذره بین, بازو, پا, توش; USER: قدرت, قدرت های, قدرتهای, اختیارات, قدرتها

GT GD C H L M O
predict /prɪˈdɪkt/ = VERB: پیش گویی کردن, قبلا پیش بینی کردن; USER: پیش بینی, پیش بینی می, پیش بینی کند, را پیش بینی, در پیش بینی

GT GD C H L M O
premise /ˈprem.ɪs/ = NOUN: بنیاد و اساس بحی, فرض قبلی, فرضیه مقدم, قضیه ثابت یا اثبات شده, صغری و کبرای قیاس منطقی; VERB: فرض منطقی کردن; USER: فرض, قضیه, مقدمه, فرضیه, فرض این

GT GD C H L M O
prevail /prɪˈveɪl/ = VERB: چیره شدن, چربیدن, مستولی شدن, شایع شدن, غالب امدن; USER: چیره شدن, غالب, غلبه, پیروز شویم, غالب می

GT GD C H L M O
primers

GT GD C H L M O
privacy /ˈprɪv.ə.si/ = NOUN: خلوت, پنهانی, پوشیدگی, تنهایی, اختفاء; USER: خلوت, حریم خصوصی, حفظ حریم خصوصی, از حریم خصوصی, حریم شخصی کاربران

GT GD C H L M O
probably /ˈprɒb.ə.bli/ = ADVERB: شاید, محتملا; USER: شاید, احتمالا, احتمالا به, محتملا

GT GD C H L M O
processing /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: پردازش; USER: پردازش, فرآوری, های پردازش, از پردازش, و پردازش

GT GD C H L M O
producers /prəˈdjuː.sər/ = NOUN: سازنده, تولید کننده, مولد; USER: تولید, تولید کنندگان, تولیدکنندگان, از تولید, از تولید کنندگان

GT GD C H L M O
product /ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب; USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در

GT GD C H L M O
project /ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن; VERB: طرح ریختن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, برجسته بودن, پیش افکندن, پرتاب کردن; USER: پروژه, طرح, پروژه های, پروژه را, پروژه به

GT GD C H L M O
proposed /prəˈpəʊz/ = ADJECTIVE: مطرح; USER: مطرح, پیشنهاد, پیشنهاد شده, را پیشنهاد, پیشنهاد شده است

GT GD C H L M O
protect /prəˈtekt/ = VERB: حمایت کردن, حفاظت کردن, حراست کردن, حمایت کردن از, مصون کردن, محفوظ کردن, نیکداشت کردن, حفظ کردن, نگه داری کردن; USER: محافظت, حفاظت, محافظت از, حفاظت از, محافظت می

GT GD C H L M O
proved /pruːv/ = VERB: ثابت کردن, اثبات کردن, عیار گرفتن, در امدن, نمونه گرفتن، محک زدن; USER: ثابت, اثبات, ثابت کرد, ثابت شده, به اثبات رسانده

GT GD C H L M O
provide /prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن; USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند

GT GD C H L M O
purchased /ˈpɜː.tʃəs/ = VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن; USER: خریداری شده, خریداری, خریداری کرد, را خریداری, خریداری کرده

GT GD C H L M O
purpose /ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد; VERB: در نظر داشتن, قصد داشتن; USER: هدف, منظور, مقصود, با هدف, قصد

GT GD C H L M O
purposes /ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد; USER: اهداف, مقاصد, منظور, به منظور, از اهداف

GT GD C H L M O
question /ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام; VERB: پرسیدن, پرسش کردن, تحقیق کردن, تردید کردن در; USER: سوال, پرسش, سئوال, مسئله, موضوع

GT GD C H L M O
quick /kwɪk/ = ADJECTIVE: سریع, فوری, تند, چابک, زنده, چست, سریع السیر, فرز, جلد, سرزنده, سبک; USER: سریع, میانبر, سریع است, سریع و, های سریع

GT GD C H L M O
quite /kwaɪt/ = ADVERB: کاملا, واقعا, بکلی, تماما; USER: کاملا, بسیار, کاملا به, واقعا, که کاملا

GT GD C H L M O
r /ɑr/ = USER: R, R در, R را, r به,

GT GD C H L M O
ran /ræn/ = VERB: دویدن, اداره کردن, ادامه دادن, راندن, پخش شدن, پیمودن, دایر بودن, جاری شدن, دوام یافتن, نشان دادن, پوییدن; USER: فرار, زد, دوید, فرار کرد, فرار کردند

GT GD C H L M O
rate /reɪt/ = NOUN: نرخ, میزان, سرعت, روش, درچند; VERB: سنجیدن, ارزیابی کردن, نرخ بستن بر چیزی, بها گذاشتن بر, بر اورد کردن, شمردن; USER: نرخ, میزان, سرعت, ضربان, تعداد ضربان

GT GD C H L M O
re /riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به; USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره

GT GD C H L M O
reach /riːtʃ/ = VERB: رسیدن به, نائل شدن, نائل شدن به; NOUN: برد, حصول, حیطه, کشش, رسایی; USER: رسیدن به, رسیدن, برسد, دستیابی به, در رسیدن

GT GD C H L M O
reacts /riˈækt/ = VERB: عکس العمل نشان دادن, واکنش نشان دادن, واکنش کردن, تحت تاثیر واقع شدن; USER: واکنش نشان می دهد, واکنش می دهد, واکنش نشان داده, واکنش نشان میدهد, واکنش نشان داده و

GT GD C H L M O
read /riːd/ = VERB: خواندن, قرائت کردن, باز خواندن, تعبیر کردن; USER: خواندن, عنوان خوانده شده, به عنوان خوانده شده, خوانده شده, خوانده

GT GD C H L M O
reality /riˈæl.ɪ.ti/ = NOUN: واقعیت, حقیقت, هستی, معنی, اصلیت, اصالت وجود; USER: واقعیت, حقیقت, واقعیت است, واقعیت این, واقعیت را

GT GD C H L M O
realizing /ˈrɪə.laɪz/ = VERB: تحقق بخشیدن, پی بردن, فهمیدن, تحقق یافتن, درک کردن, قوه اوردن, واقعی کردن, دریافتن, نقد کردن; USER: تحقق, متوجه, تحقق بخشیدن, خود متوجه باشند, از تحقق

GT GD C H L M O
really /ˈrɪə.li/ = ADVERB: واقعا, راستی, براستی, بالفعل; USER: واقعا, واقعا به, که واقعا, واقعا در, واقعا از

GT GD C H L M O
receiving /rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن; USER: دریافت, از دریافت, دریافت می, را دریافت, دریافت کننده

GT GD C H L M O
recently /ˈriː.sənt.li/ = ADVERB: تازه, بتازگی; USER: تازه, اخیرا, به تازگی, اخیرا به, به تازگی به

GT GD C H L M O
recognize /ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن; USER: شناختن, تشخیص, رسمیت شناختن, را تشخیص, به رسمیت شناختن

GT GD C H L M O
recognizes /ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن; USER: به رسمیت می شناسد, رسمیت می شناسد, به رسمیت شناخته, به رسمیت میشناسد, رسمیت می شناسد به

GT GD C H L M O
recognizing /ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن; USER: به رسمیت شناختن, شناخت, رسمیت شناختن, تشخیص, شناسایی

GT GD C H L M O
refresher /rɪˈfreʃ.ər/ = NOUN: تازه کننده, طراوات بخش; USER: طراوات بخش, طراوات, یادآوری, تازه کننده, برای تازه کردن آموختهها

GT GD C H L M O
registrants

GT GD C H L M O
related /rɪˈleɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: مربوط, وابسته, منسوب, منتسب, خودمانی, مقارن; USER: مرتبط, مربوط, مرتبط با, در رابطه, های مربوط

GT GD C H L M O
relationship /rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی; USER: ارتباط, رابطه, روابط, رابطه ای, نسبت

GT GD C H L M O
reliability /rɪˈlaɪə.bl̩/ = NOUN: قابلیت اطمینان, اعتبار, قابلیت اعتماد; USER: قابلیت اطمینان, اعتبار, اطمینان, قابل اعتماد بودن, قابلیت اعتماد

GT GD C H L M O
remember /rɪˈmem.bər/ = VERB: بخاطر آوردن, بخاطر داشتن, یاد اوردن; USER: به یاد داشته باشید, یاد داشته باشید, خاطر داشته باشید, به خاطر داشته باشید, یاد داشته باشید که

GT GD C H L M O
reputation /ˌrep.jʊˈteɪ.ʃən/ = NOUN: شهرت, اعتبار, خوشنامی, سابقه, اشتهار, نیکنامی, اوازه, اب رو; USER: شهرت, اعتبار, شهرت به, شهرت و اعتبار, رتبه های اعتبار متعلق

GT GD C H L M O
requests /rɪˈkwest/ = NOUN: درخواست, تقاضا, خواست, خواهش, طلب, ابرام; USER: درخواست, درخواستهای, درخواست ها, به درخواست, درخواست می

GT GD C H L M O
resell /ˌriːˈsel/ = USER: فروش, فروش مجدد, فروشند, دوباره فروخته, دوباره بفروشد

GT GD C H L M O
resources /ˈrēˌsôrs,ˈrēˈzôrs,riˈsôrs,riˈzôrs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار; USER: منابع, از منابع, به منابع, منابع را, منابع به

GT GD C H L M O
revolutionize /ˌrev.əˈluː.ʃən.aɪz/ = VERB: انقلابی کردن, تغییرات اساسی دادن; USER: انقلابی کردن, انقلابی, انقلابی در, را متحول, تغییرات اساسی دادن

GT GD C H L M O
reward /rɪˈwɔːd/ = NOUN: پاداش, جایزه, انعام, اجر, مزد, عوض, سزا, مژدگانی; VERB: پاداش دادن, عوض دادن, سزا دادن, اجر دادن; USER: پاداش, پاداش دادن, اجر, جایزه, عوض

GT GD C H L M O
rewards /rɪˈwɔːd/ = NOUN: پاداش, جایزه, انعام, اجر, مزد, عوض, سزا, مژدگانی; USER: پاداش, پاداش های, پاداشهای, پاداش ها, پاداش و جبران

GT GD C H L M O
right /raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق; NOUN: حق; ADVERB: در سمت راست; VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن; USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح

GT GD C H L M O
rights /raɪt/ = NOUN: حق; USER: حقوق, حقوق این, از حقوق, حقوق برای, به حقوق

GT GD C H L M O
rise /raɪz/ = VERB: بالا آمدن, بالا رفتن, برخاستن, خاستن, بلند شدن; NOUN: طلوع, ترقی, صعود, قیام, پیشرفت, فراز, ترقی خیز; USER: بالا رفتن, طلوع, قیام, صعود, برخاستن

GT GD C H L M O
risk /rɪsk/ = NOUN: ریسک, خطر, مخاطره, احتمال زیان و ضرر, گشاد بازی; VERB: بخطر انداختن; USER: خطر, ریسک, معرض خطر, خطر ابتلا به, در معرض خطر

GT GD C H L M O
robot /ˈrəʊ.bɒt/ = NOUN: ادمک, دستگاه خودکار, ادممصنوعی, ادم مکانیکی, ادم ماشینی; USER: ربات, روبات, ربات به, ربات را, ربات در

GT GD C H L M O
robotics /rəʊˈbɒt.ɪks/ = USER: رباتیک, روبوتیک, روباتیک, روبات ها

GT GD C H L M O
robust /rəʊˈbʌst/ = ADJECTIVE: تنومند, قوی هیکل, ستبر, خوش بنیه, هیکل دار; USER: تنومند, قوی, قوی است, قوی در, های قوی

GT GD C H L M O
running /ˈrʌn.ɪŋ/ = ADJECTIVE: جاری, دونده, مداوم, مناسب برای مسابقه دو, پویا; USER: جاری, حال اجرا, در حال اجرا, حال اجرا است, حال اجرا در

GT GD C H L M O
s = NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه

GT GD C H L M O
said /sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده; USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت

GT GD C H L M O
sale /seɪl/ = NOUN: فروش, حراج, بازار فروش, سلف فروشی سهاماوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی; USER: فروش, فروش می, فروش و, فروش در, فروش به

GT GD C H L M O
salesforce

GT GD C H L M O
same /seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت; USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان

GT GD C H L M O
say /seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن; NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن; USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم

GT GD C H L M O
scalable /ˈskeɪ.lə.bl/ = USER: مقیاس پذیر, های مقیاس پذیر, مقیاس پذیر است, مقیاس پذیر به, مقیاس پذیر و

GT GD C H L M O
scale /skeɪl/ = NOUN: مقیاس, اندازه, ترازو, درجه, معیار, گام, فلس, پوسته, نسبت, تناسب, کفه ترازو, وزن, پله, هر چیز پله پله, مقیاس نقشه, وسیله سنجش, خط مقیاس, هر چیز مدرج, پولک یا پوسته بدن جانور, اعداد روی درجه گرماسنج و غیره; VERB: مقیاس کردن, نقشه کشیدن, مقیاس گذاشتن, پیمودن, توزین کردن; USER: مقیاس, در مقیاس, اندازه, مقیاس های, با مقیاس

GT GD C H L M O
science /saɪəns/ = NOUN: علم, دانش, معرفت; USER: علم, علوم, دانش, علم را

GT GD C H L M O
scientist /ˈsaɪən.tɪst/ = NOUN: دانشمند, عالم; USER: دانشمند, دانشمند و, عالم

GT GD C H L M O
seamlessly /ˈsiːm.ləs/ = USER: یکپارچه, های یکپارچه, یکپارچه می, یکپارچه از, یکپارچه در

GT GD C H L M O
secure /sɪˈkjʊər/ = ADJECTIVE: امن, ایمن, مطمئن, محکم, محفوظ, در امان, بی خطر, استوار; VERB: حفظ کردن, ضامن دار کردن, تامین کردن, محفوظ داشتن تامین کردن; USER: ایمن, امن, ایمن سازی, تامین امنیت, مطمئن

GT GD C H L M O
security /sɪˈkjʊə.rɪ.ti/ = NOUN: امنیت, تامین, ایمنی, تضمین, وثیقه, اطمینان, ضمانت, امان, ضامن, اسایش خاطر, گرو, سلامت, سلامتی, ضمانتنامه; USER: امنیت, امنیتی, های امنیتی, ایمنی, تامین

GT GD C H L M O
see /siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن; NOUN: مقر یا حوزه اسقفی; USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که

GT GD C H L M O
seeing /si:/ = NOUN: مشاهده, دید, رویت, قوه دید, بینش; ADJECTIVE: بینا; USER: مشاهده, دیدن, از دیدن, به دیدن, با دیدن

GT GD C H L M O
seek /siːk/ = VERB: جستجو کردن, طلبیدن, طلب کردن, جوییدن, پوییدن, پیگردی کردن; USER: به دنبال, دنبال, جستجوی, در پی, در جستجوی

GT GD C H L M O
seemed /sēm/ = VERB: بنظر امدن, نمودن, وانمود شدن, وانمود کردن; USER: به نظر می رسید, نظر می رسید, به نظر میرسید, به نظر می رسد, نظر می رسید که

GT GD C H L M O
self /self/ = PRONOUN: خود, خویشتن, خویش; NOUN: نفس, نفس خود, شخصیت, جنبه, حالت, وضع, حال; USER: خود, نفس, از خود, خویشتن, خویش

GT GD C H L M O
sellers /ˈsel.ər/ = NOUN: فروشنده; USER: فروشندگان, فروشنده, از فروشندگان, فروشندگان به, فروشندگان در

GT GD C H L M O
sense /sens/ = NOUN: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور, جهت, هوش, مضمون, مفاد, حس تشخیص; VERB: حس کردن, فهمیدن; USER: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور

GT GD C H L M O
series /ˈsɪə.riːz/ = NOUN: سلسله, رده, رشته, دنباله, ردیف, صف; USER: سلسله, سری, مجموعه ای, رشته, های سری

GT GD C H L M O
serve /sɜːv/ = VERB: خدمت کردن, بکار رفتن, پیشخدمتی کردن, خدمت انجام دادن, بدرد خوردن, توپ را زدن, خوراک دادن; USER: خدمت, در خدمت, خدمت به, خدمت می کنند, خدمت می

GT GD C H L M O
served /sɜːv/ = VERB: خدمت کردن, بکار رفتن, پیشخدمتی کردن, خدمت انجام دادن, بدرد خوردن, توپ را زدن, خوراک دادن; USER: خدمت کرده است, خدمت, خدمت کرده, در خدمت, خدمت کرد

GT GD C H L M O
serves /sɜːv/ = USER: در خدمت, خدمت, خدمت می کند, عمل می کند, خدمت می

GT GD C H L M O
serving /ˈsɜː.vɪŋ/ = VERB: خدمت کردن, بکار رفتن, پیشخدمتی کردن, خدمت انجام دادن, بدرد خوردن, توپ را زدن, خوراک دادن; USER: خدمت, خدمت به, در خدمت, خدمت می, خدمت می کنند

GT GD C H L M O
sexier /ˈsek.si/ = ADJECTIVE: شهوت انگیز, دارای تمایلات جنسی, دارای احساسات شهوانی

GT GD C H L M O
shared /ʃeəd/ = VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن; USER: به اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته, به اشتراک گذاشته, اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته می

GT GD C H L M O
shoe /ʃuː/ = NOUN: کفش, نعل اسب, کفش پوشیدن; VERB: دارای کفش کردن, نعل زدن به; USER: کفش, کفش های, کفش در, کفش به, های کفش

GT GD C H L M O
shoes /ʃuː/ = NOUN: کفش, نعل اسب, کفش پوشیدن; USER: کفش, کفش های, کفش ها, کفش برای

GT GD C H L M O
should /ʃʊd/ = VERB: باید, بایست; USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از

GT GD C H L M O
significant /sigˈnifikənt/ = ADJECTIVE: مهم, قابل توجه, عمده, معنی دار, حاکی از, ژرف; NOUN: علامت; USER: قابل توجه, قابل توجهی, مهم, معنی دار, عمده

GT GD C H L M O
simple /ˈsɪm.pl̩/ = ADJECTIVE: ساده, بسیط, سهل, خام, بی تزویر, فروتن, بی تکلف, ناازموده, نادان; USER: ساده, ساده است, ساده و, های ساده, ساده ای

GT GD C H L M O
situated /ˈsɪt.ju.eɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: واقع در, واقع در, واقع شده در; USER: واقع در, واقع, واقع شده, واقع شده است, قرار گرفته است

GT GD C H L M O
small /smɔːl/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, ریز, خرد, جزئی, خفیف, ریزه, دون, محقر, پست; NOUN: خرده; USER: کوچک, کم, کوچک و, کوچک در, کوچک به

GT GD C H L M O
smart /smɑːt/ = ADJECTIVE: زرنگ, با هوش, زیرک, شیک, ناتو, جلوه گر, چالاک, فعال; VERB: تیر کشیدن, سوزش کردن; USER: زرنگ, هوشمند, های هوشمند, هوشمند در, هوشمند به

GT GD C H L M O
so /səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی; USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر

GT GD C H L M O
societal /səˈsaɪ.ə.təl/ = USER: اجتماعی, جامعه, های اجتماعی, اجتماعی را

GT GD C H L M O
society /səˈsaɪ.ə.ti/ = NOUN: جامعه, انجمن, اجتماع, جمعیت, نظام اجتماعی, مجمع, محفل, انسگان, مصاحبت, شرکت, گروه, اشتراک مساعی; USER: جامعه, اجتماع, جامعه ای, انجمن, جامعه را

GT GD C H L M O
software /ˈsɒft.weər/ = ADJECTIVE: نرمافزار; NOUN: نرمافزار; USER: نرمافزار, نرم افزار, از نرم افزار, نرم افزار های, های نرم افزار

GT GD C H L M O
solution /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های

GT GD C H L M O
some /səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا; ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی; USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی

GT GD C H L M O
someone /ˈsʌm.wʌn/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک کسی, ادمی; USER: کسی, شخصی, کسی را, به کسی, کسی به

GT GD C H L M O
something /ˈsʌm.θɪŋ/ = ADVERB: چیزی, قدری, تا اندازهای; PRONOUN: چیزی, یک چیزی; USER: چیزی, چیزی است, چیزی را, چیزی است که, چیزی در

GT GD C H L M O
somewhat /ˈsʌm.wɒt/ = ADVERB: قدری, تاحدی; USER: قدری, تا حدودی, تا حدی, تاحدی, را تا حدودی

GT GD C H L M O
somewhere /ˈsʌm.weər/ = ADVERB: در مکانی, یک جایی, در یک محلی; USER: یک جایی, جایی, در جایی, در مکانی, در جایی در

GT GD C H L M O
sort /sɔːt/ = NOUN: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه, طرز, رقم; VERB: جور کردن, طبقه بندی کردن, دسته دسته کردن, جور درامدن, پیوستن, دمساز شدن; USER: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه

GT GD C H L M O
sorts /sɔːt/ = NOUN: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه, طرز, رقم; USER: انواع, نوع, گونه, جور, از انواع

GT GD C H L M O
sound /saʊnd/ = NOUN: صدا, صوت, درست, اوا; ADJECTIVE: سالم, استوار, مستدل, بی عیب; ADVERB: بطور ژرف; VERB: صدا کردن, به نظر رسیدن, صدا دادن; USER: صدا, صوت, درست, سالم, استوار

GT GD C H L M O
spot /spɒt/ = NOUN: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان, خال, موقعیت, موضع, لک, زمان مختصر; VERB: کشف کردن, بجا آوردن, با خال تزئین کردن, در نظر گرفتن, لکه دار کردن یا شدن; USER: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان

GT GD C H L M O
sprawling /sprɔːl/ = VERB: پهن نشستن, گشاد نشستن, هرزه روییدن, بی پروا دراز کشیدن یا نشستن, بطور غیر منظم پخش شدن; USER: آلاینده, پهن, وسیع

GT GD C H L M O
spreadsheet /ˈspred.ʃiːt/ = USER: صفحه گسترده, گسترده, صفحهگسترده, از صفحه گسترده

GT GD C H L M O
start /stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه; VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا

GT GD C H L M O
starting /stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: شروع, با شروع, از شروع, شروع می, شروع به

GT GD C H L M O
starts /stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه; USER: شروع می شود, شروع, شروع به, آغاز می شود, شروع می شود در

GT GD C H L M O
stay /steɪ/ = VERB: ماندن, باقی ماندن, توقف کردن, نگاه داشتن, باز داشتن; NOUN: توقف, توقفگاه, ایست, مانع, عصاء, نقطه اتکاء, تکیه, حائل; USER: ماندن, اقامت, باقی بماند, ماندن بگیرید, ماندن در

GT GD C H L M O
stick /stɪk/ = NOUN: چوب, چسبندگی, چماق, چوب دستی, عصا, تاخیر, چسبناک; VERB: چسبیدن, چسباندن, بهم پیوستن, فرو بردن, بستن; USER: چوب, چسبیدن, چوب دستی, چماق, چسباندن

GT GD C H L M O
stir /stɜːr/ = VERB: بهم زدن, تکان دادن, جم خوردن, به جنبش دراوردن, حرکت دادن, بجوش آوردن, تحریک کردن یا شدن; NOUN: جنبش, حرکت, فعالیت; USER: بهم زدن, هم بزنید, به هم بزنید, جنبش, تکان دادن

GT GD C H L M O
store /stɔːr/ = NOUN: فروشگاه, ذخیره, مغازه, انبار, مخزن, دکان, اندوخته, مقدار زیاد; VERB: ذخیره کردن, انبار کردن, اندوختن; USER: ذخیره, ذخیره سازی, را ذخیره, ذخیره می, ذخیره کنید

GT GD C H L M O
stories /ˈstɔː.ri/ = NOUN: داستان, قصه, گزارش, روایت, حکایت, موضوع, شرح, نقل, اشکوب; USER: داستان, داستان های, داستانهای, داستان ها, داستان در

GT GD C H L M O
story /ˈstɔː.ri/ = NOUN: داستان, قصه, گزارش, روایت, حکایت, موضوع, شرح, نقل, اشکوب; USER: داستان, قصه, گزارش, روایت, حکایت

GT GD C H L M O
structure /ˈstrʌk.tʃər/ = NOUN: ساختار, ساختمان, ساخت, سازمان, ترکیب, بناء; VERB: تشکیلات دادن; USER: ساختار, ساختمان, ساخت, در ساختار

GT GD C H L M O
study /ˈstʌd.i/ = NOUN: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, غور وبررسی, موضوع تحصیلی, اتاق مطالعه; VERB: درس خواندن, خواندن, تحصیل کردن, مطالعه کردن, بررسی کردن, فرا گرفتن, اموختن; USER: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, درس خواندن

GT GD C H L M O
stuff /stʌf/ = VERB: انباشتن, تپاندن, چپاندن, پر کردن; NOUN: چیز, ماده, جنس, کالا, پارچه, چرند; USER: چیز, چیزهای, مسائل, ماده, جنس

GT GD C H L M O
subsets /ˈsʌb.set/ = USER: زیر مجموعه, زیر مجموعه های, زیرمجموعه, زیرمجموعه های, زیر مجموعه ای

GT GD C H L M O
summarizing /ˈsʌm.ər.aɪz/ = VERB: خلاصه کردن, خلاصه ساختن, بطور مختصر بیان کردن; USER: خلاصه, خلاصه کردن, خلاصه ای, های خلاصه دوره, های خلاصه

GT GD C H L M O
summation /ˈsʌm.ər.i/ = NOUN: جمع, مجموع, مجموع یابی, جمع زنی, افزایش; USER: مجموع, جمع, جمع بندی, جمع زنی, مجموع یابی

GT GD C H L M O
summit /ˈsʌm.ɪt/ = NOUN: قله, اوج, نوک, منتها درجه, ذروه, اعلی درجه, منتهی; USER: قله, اجلاس, اجلاس سران, نشست سران, اوج

GT GD C H L M O
super /ˈsuː.pər/ = ADJECTIVE: عالی, مافوق, خوب, اعلی, بسیار خوب, بزرگ اندازه, ممتاز; USER: عالی, فوق العاده, های فوق العاده, فوق العاده است, مافوق

GT GD C H L M O
support /səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء; VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن; USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک

GT GD C H L M O
sure /ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا; USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که

GT GD C H L M O
surrounding /səˈraʊnd/ = ADJECTIVE: محیط; USER: محیط, اطراف, اطراف آن, های اطراف, در اطراف

GT GD C H L M O
system /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را

GT GD C H L M O
systems /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم

GT GD C H L M O
t /tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت; USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t

GT GD C H L M O
talking /ˈtɔː.kɪŋ.tuː/ = ADJECTIVE: سخنگو, ناطق; NOUN: مکالمه; USER: سخنگو, صحبت, صحبت کردن, صحبت کردن در, صحبت می

GT GD C H L M O
team /tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری; VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن; USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی

GT GD C H L M O
teams /tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری; USER: تیم, تیم های, تیمهای, تیم ها, تیم هایی

GT GD C H L M O
tech /tek/ = USER: فن آوری, تکنولوژی, فناوری, با تکنولوژی, فناوری پیشرفته

GT GD C H L M O
technical /ˈtek.nɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فنی; USER: فنی, های فنی, فنی و, فنی در

GT GD C H L M O
technology /tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی; USER: تکنولوژی, فن آوری, فن آوری های, فن آوری است, از فن آوری

GT GD C H L M O
telecommunication /ˌtelɪkəmjuːnɪˈkeɪʃən/ = NOUN: ارتباط دور برد, مخابرات تلفنی وغیره از مسافات دور; USER: ارتباط از راه دور, مخابراتی, های مخابراتی, ارتباطات راه دور

GT GD C H L M O
telegram /ˈtel.ɪ.ɡræm/ = NOUN: تلگرام, تلگراف; VERB: تلگراف کردن; USER: تلگراف, تلگرام, تلگرافی, تلگرامی, تلگرام و

GT GD C H L M O
that /ðæt/ = CONJUNCTION: که; PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی; USER: که, است که, که در, که به, را که

GT GD C H L M O
the

GT GD C H L M O
their /ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها; USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به

GT GD C H L M O
theme /θiːm/ = NOUN: موضوع, زمینه, ریشه, شاهد, انشاء; USER: موضوع, تم, مضمون, زمینه, تم های

GT GD C H L M O
themselves /ðəmˈselvz/ = PRONOUN: خودشان; USER: خودشان, خود, خود را, خودشان را, خود را به

GT GD C H L M O
then /ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی; USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از

GT GD C H L M O
there /ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف; USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد

GT GD C H L M O
these /ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان; USER: اینها, این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
they /ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا; USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند

GT GD C H L M O
thing /θɪŋ/ = NOUN: چیز, کار, شیء, لباس, اسباب, شیی ء, دارایی, جامه, متاع; USER: چیز, چیزی, چیزی که, کار, چیزی که در

GT GD C H L M O
things /θɪŋ/ = NOUN: اشیاء; USER: اشیاء, چیز, چیزهایی, چیزهای, همه چیز

GT GD C H L M O
thinking /ˈθɪŋ.kɪŋ/ = NOUN: تفکر; ADJECTIVE: متفکر; USER: تفکر, فکر, فکر کردن, فکر کردن در, به فکر کردن

GT GD C H L M O
this /ðɪs/ = PRONOUN: این; USER: این, در این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
those /ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها; USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در

GT GD C H L M O
though /ðəʊ/ = CONJUNCTION: گرچه, اگر چه, ولی, ولو, هر چند با اینکه; ADVERB: باوجود اینکه, بهر حال, باوجود ان, بهرجهت; USER: اگر چه, هر چند, گرچه, هر چند که, ولی

GT GD C H L M O
through /θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف; ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها; ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده; USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان

GT GD C H L M O
time /taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر; ADJECTIVE: زمانی; USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت

GT GD C H L M O
to /tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to; USER: به, برای, تا, را به, در

GT GD C H L M O
token /ˈtəʊ.kən/ = NOUN: رمز, نشانه, علامت, نشان, نشانی, ژتون, علامت مشخصه, یادگاری, علامت رمزی, کلمه رمزی, یادگار, یادبود, اجازه ورود, بلیط ورود; USER: رمز, نشانه, علامت, نشان, نشانی

GT GD C H L M O
too /tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه; USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد

GT GD C H L M O
took /tʊk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: صورت گرفت, زمان, در زمان, جو در زمان, و جو در زمان

GT GD C H L M O
tool /tuːl/ = NOUN: ابزار, افزار, الت, اسباب, ساز, برگ, الت دست; VERB: مجهز کردن, دارای ابزار کردن, بصورت ابزار دراوردن, شکل دادن; USER: ابزار, ابزاری, ابزار را, از ابزار, ابزاری برای

GT GD C H L M O
traction /ˈtræk.ʃən/ = NOUN: کشش, انقباض; USER: کشش, کشش قطار, نیروی کشش, از کشش, کشش به

GT GD C H L M O
transact /trænˈzækt/ = VERB: داد و ستد کردن, معامله کردن; USER: داد و ستد کردن, ستد, و ستد, ستد کردن, و ستد کردن

GT GD C H L M O
transactions /trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معاملات, شرح مذاکرات; USER: معاملات, تراکنش, انجام معاملات, تراکنش های, معاملات را

GT GD C H L M O
transfers /trænsˈfɜːr/ = NOUN: انتقال, واگذاری, نقل, تحویل, ورابری, انتقال واگذاری, سند انتقال; USER: نقل و انتقالات, انتقال, انتقالات, نقل و انتقال, و انتقالات

GT GD C H L M O
treatment /ˈtriːt.mənt/ = NOUN: درمان, رفتار, معالجه, علاج, تلقی, معامله; USER: درمان, رفتار, از درمان, معالجه, به درمان

GT GD C H L M O
trillion /ˈtrɪl.jən/ = NOUN: تریلیون, عدد یک با 12 صفر, عدد یک با 18 صفر; USER: تریلیون, هزار میلیارد, میلیارد, تریلیون دلار, یک تریلیون

GT GD C H L M O
trying /ˈtraɪ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: سخت, کوشا; USER: تلاش, سعی, در تلاش, تلاش است, تلاش می

GT GD C H L M O
turning /ˈtɜː.nɪŋ/ = NOUN: عطف, خیش زنی; ADJECTIVE: منحرف; USER: عطف, تبدیل, چرخش, عطفی, عطف به

GT GD C H L M O
two /tuː/ = USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر

GT GD C H L M O
types /taɪp/ = NOUN: حروف; USER: انواع, نوع, از انواع, به انواع, انواع مختلف

GT GD C H L M O
umbrella /ʌmˈbrel.ə/ = NOUN: چتر, سایبان, حفاظ; VERB: چتر استعمال کردن; USER: چتر, چتری, فراگیر, چتر به, چتر است

GT GD C H L M O
understand /ˌʌn.dəˈstænd/ = VERB: فهمیدن, درک کردن, دریافتن, سردرآوردن از, رساندن, ملتفت شدن; USER: فهمیدن, درک, را درک, درک کنند, در درک

GT GD C H L M O
understanding /ˌəndərˈstand/ = NOUN: فهم, ادراک, توافق, هوش, خرد, تظر; ADJECTIVE: مطلع, ماهر, فهمیده, با هوش; USER: درک, فهم, تفاهم, به درک, از درک

GT GD C H L M O
union /ˈjuː.ni.ən/ = NOUN: اتحادیه, اتحاد, پیوند, اتصال, اجتماع, وصلت, پیوستگی, انجمن, ائتلاف, اتحاد و اتفاق, یگانگی وحدت, الحاق, اشتراک منافع, بهم پیوستگی; USER: اتحادیه, اتحاد, اتحادیه های کارگری, اتصال, اجتماع

GT GD C H L M O
unless /ənˈles/ = CONJUNCTION: مگر, مگراینکه, جز اینکه; USER: مگر, مگر اینکه, مگر آنکه, مگر آن که

GT GD C H L M O
up /ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار; PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی; VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن; USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به

GT GD C H L M O
us /ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما; USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در

GT GD C H L M O
use /juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت; VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از; USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از

GT GD C H L M O
useful /ˈjuːs.fəl/ = ADJECTIVE: مفید, سودمند, قابل استفاده, مثمر, فیض بخش, بافایده; USER: مفید, سودمند, مفید است, مفید باشد, مفید می

GT GD C H L M O
user /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در

GT GD C H L M O
users /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران

GT GD C H L M O
using /juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از

GT GD C H L M O
very /ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی; ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی; USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار

GT GD C H L M O
via /ˈvaɪə/ = PREPOSITION: از طریق, توسط, بوسیله; ADVERB: از راه; USER: از طریق, طریق, توسط, را از طریق, بوسیله

GT GD C H L M O
visa /ˈviː.zə/ = NOUN: ویزا, روادید, روادید گذرنامه; VERB: ویزا دادن; USER: ویزا, ویزای, روادید, صدور ویزا, ویزا را

GT GD C H L M O
visibility /ˌvizəˈbilitē/ = NOUN: دید, میدان دید, پدیداری, قابلیت دیدن; USER: دید, قابلیت دید, پدیداری, دید را, میدان دید

GT GD C H L M O
visit /ˈvɪz.ɪt/ = NOUN: بازدید, دیدار, عیادت; VERB: دیدن کردن از, ملاقات کردن, زیارت کردن, عیادت کردن, دید و بازدید کردن, سر زدن, خدمت کسی رسیدن; USER: بازدید, دیدار, مراجعه, بازدید از, مراجعه کنید

GT GD C H L M O
vr = USER: VR, واقعیت مجازی, است VR, پله, VR را,

GT GD C H L M O
want /wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری; VERB: خواستن, نداشتن, محتاج بودن, لازم داشتن, نیازمند بودن به, کم داشتن, فاقد بودن, کسر داشتن; USER: خواست, خواهید, می خواهید, می خواهم, می خواهند

GT GD C H L M O
wants /wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری; USER: می خواهد, خواهد, میخواهد, می خواهد که, را می خواهد

GT GD C H L M O
was /wɒz/ = VERB: بود; USER: بود, شد, بوده است, شده بود

GT GD C H L M O
way /weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو

GT GD C H L M O
ways /-weɪz/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, راه های, راههای, روش های, از راه های

GT GD C H L M O
we /wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع; USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از

GT GD C H L M O
web /web/ = NOUN: تار, بافته, تار عنکبوت, بافت یا نسج, تنیده; VERB: تنیدن; USER: وب سایت, وب, وب را, وب است, های وب

GT GD C H L M O
website /ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی; USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را

GT GD C H L M O
weird /wɪəd/ = ADJECTIVE: خارق العاده, غریب, مرموز, عقبایی; NOUN: جادو; USER: خارق العاده, عجیب و غریب, های عجیب و غریب, غریب, عجیب و غریب به

GT GD C H L M O
well /wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست; ADVERB: خوب, بخوبی, خوش; NOUN: چاه, خیر, چشمه; USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به

GT GD C H L M O
what /wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط; ADVERB: چگونه; USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه

GT GD C H L M O
when /wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع; USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون

GT GD C H L M O
where /weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی; USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا

GT GD C H L M O
which /wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این; ADJECTIVE: چه; USER: که, است که, که به, که در, کدام

GT GD C H L M O
who /huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی; USER: که, است که, که به, که در, چه کسی

GT GD C H L M O
whole /həʊl/ = ADJECTIVE: مجموع, تمام, کامل, همه, سراسر, سالم, درست, تمام و کمال, دست نخورده, بی خرده; USER: تمام, کامل, همه, مجموع, سراسر

GT GD C H L M O
whose /huːz/ = PRONOUN: مال کسی, مال چهکسی, مال کی, مال که; USER: که, است که, که در, را که, بود که

GT GD C H L M O
why /waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت; USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است

GT GD C H L M O
wide /waɪd/ = ADJECTIVE: عریض, وسیع, پهن, پهناور, زیاد, گشاد, فراخ, کاملا باز, بسیط, پرت, نا محدود; ADVERB: وسیع; USER: وسیع, گسترده, گسترده ای, عریض, پهن

GT GD C H L M O
will /wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو; VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم'; USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود

GT GD C H L M O
with /wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض; USER: با, را با, همراه با, و با, که با

GT GD C H L M O
without /wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی; ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف; USER: بدون, را بدون, و بدون, بی

GT GD C H L M O
women /ˈwo͝omən/ = NOUN: زن, بانو, مؤنث, کلفت, جنس زن, زنانگی, رفیقه, ماده; USER: زنان, زن, از زنان, زنان را, زنان در

GT GD C H L M O
word /wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت; VERB: لغات را بکار بردن, با لغات بیان کردن; USER: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن

GT GD C H L M O
work /wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز; VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن; USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن

GT GD C H L M O
worked /wərk/ = ADJECTIVE: از کار در امده; USER: مشغول به کار, کار کرده, کار می کرد, کار کرده است, کار می

GT GD C H L M O
working /ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار; ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش; USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار

GT GD C H L M O
world /wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی; USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان

GT GD C H L M O
would /wʊd/ = NOUN: تمایل; VERB: ایکاش; USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم

GT GD C H L M O
writing /ˈraɪ.tɪŋ/ = NOUN: نوشته, نویسندگی, خط, نوشتجات, دست خط, خامه رانی; USER: نوشته, نوشتن, به نوشتن, نوشتن در, نویسندگی

GT GD C H L M O
year /jɪər/ = NOUN: سال, سنه; USER: سال, ساله, در سال, سال به, در سال جاری

GT GD C H L M O
years /jɪər/ = NOUN: سال, سنه; USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به

GT GD C H L M O
you /juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها; USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در

GT GD C H L M O
your /jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی; USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در

712 words