Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
able
/ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد;
USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
accepting
/əkˈsept/ = VERB: پذیرفتن, قبول کردن, قبول شدن, پسندیدن, موافقت کردن;
USER: پذیرش, قبول, پذیرفتن, با پذیرش, به پذیرش
GT
GD
C
H
L
M
O
accounting
/əˈkaʊn.tɪŋ/ = NOUN: حسابداری, اصول حسابداری, برسی اصل و فرع;
USER: حسابداری, های حسابداری, حسابداری به, حسابداری را
GT
GD
C
H
L
M
O
achieved
/əˈtʃiːv/ = VERB: رسیدن, دست یافتن, نائل شدن به, انجام دادن, بانجام رسانیدن, تحصیل کردن, کسب موفقیت کردن اطاعت کردن;
USER: به دست آمده, دست آورد, به دست آورد, به دست, دست آمده
GT
GD
C
H
L
M
O
acquisitions
/ˌæk.wɪˈzɪʃ.ən/ = NOUN: اکتساب, مالکیت, فراگیری, استفاده, حصول;
USER: جمع آوری, خرید, آوری, فراهم آوری, اکتساب
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
actors
/ˈæk.tər/ = NOUN: بازیگر, هنرپیشه, شاکی, خواهان, حامی;
USER: بازیگران, بازیگر, بازیگرانی, هنرپیشه های, از بازیگران
GT
GD
C
H
L
M
O
actually
/ˈæk.tʃu.ə.li/ = ADVERB: واقعا, عملا, در حقیقت, بالفعل, فعلا;
USER: در حقیقت, واقع, در واقع, واقعا, عملا
GT
GD
C
H
L
M
O
adaptive
/əˈdæp.tɪv/ = ADJECTIVE: انطباقی, قابل تطبیق, وفقی, توافقی, سازوار پذیر, دارای قوهء تطابق;
USER: انطباقی, تطبیقی, وفقی, قابل تطبیق, توافقی
GT
GD
C
H
L
M
O
addresses
/əˈdres/ = NOUN: نشانی, خطاب, ادرس, نطق, خطابه, عنوان, ارسال, نام و نشان, سرنامه, طرزخطاب, مهارت, خطابت;
USER: آدرس, آدرس های, آدرس ها, نشانی های, به آدرس
GT
GD
C
H
L
M
O
advice
/ədˈvaɪs/ = NOUN: مشورت, نصیحت, اندرز, رایزنی, پند, اطلاع, نظر, خبر, مصلحت, اگاهی, صوابدید;
USER: نصیحت, مشورت, اندرز, پند, رایزنی
GT
GD
C
H
L
M
O
advisor
/ədˈvaɪ.zər/ = NOUN: مشاور, راهنما, رایزن, رهنمون;
USER: مشاور, استاد مشاور, رایزن, راهنما
GT
GD
C
H
L
M
O
afp
= USER: خبرگزاری فرانسه, AFP, به خبرگزاری فرانسه, فرانسه, از خبرگزاری فرانسه,
GT
GD
C
H
L
M
O
after
/ˈɑːf.tər/ = ADVERB: پس از, بعد از, عقب, در عقب, بتقلید, بیادبود;
PREPOSITION: در پی, پشت سر, مابعد, در جستجوی, در صدد;
USER: پس از, پس, بعد از, بعد
GT
GD
C
H
L
M
O
against
/əˈɡenst/ = PREPOSITION: علیه, در برابر, ضد, در مقابل, با, بر, مخالف, به, برعلیه, برضد, مجاور, بسوی;
USER: در برابر, در مقابل, با, ضد, بر
GT
GD
C
H
L
M
O
agencies
/ˈeɪ.dʒən.si/ = NOUN: نمایندگی, وساطت, ماموریت, خبر گزاری, وکالت, دفتر نمایندگی, گماشتگی, پیشکاری;
USER: سازمان, آژانس, سازمان های, آژانس های, سازمان ها
GT
GD
C
H
L
M
O
agent
/ˈeɪ.dʒənt/ = NOUN: عامل, نماینده, مامور, وکیل, پیشکار, گماشته;
USER: عامل, نماینده, مامور, عامل به, عامل و
GT
GD
C
H
L
M
O
agents
/ˈeɪ.dʒənt/ = NOUN: عوامل;
USER: عوامل, ماموران, عامل, مأموران, از عوامل
GT
GD
C
H
L
M
O
ago
/əˈɡəʊ/ = ADVERB: پیش, قبل, قبل, گذشته;
USER: پیش, قبل, گذشته, پیش به, پیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
ai
/ˌeɪˈaɪ/ = ABBREVIATION: شامل همه چیز;
USER: هوش مصنوعی, AI, ماده موثر در, ماده موثره, ماده موثره در
GT
GD
C
H
L
M
O
aim
/eɪm/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, جهت, حدس, گمان, مراد;
VERB: رسیدن, دانستن, ارزیابی کردن, شمردن, نالي شدن;
USER: هدف, با هدف, هدف از, هدف قرار, منظور
GT
GD
C
H
L
M
O
aimed
/eɪm/ = VERB: رسیدن, دانستن, ارزیابی کردن, شمردن, نالي شدن, به نتیجه رسیدن, قراول رفتن, قصد داشتن, هدف گیری کردن, نشانه گرفتن;
USER: هدف, با هدف, هدف از, که هدف, هدف از انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
ais
= USER: AIS, AIS را, ها AIS, AIS به, های AIS,
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
allowing
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه می دهد, اجازه دادن به, اجازه می دهد تا, که اجازه می دهد, اجازه می دهد به
GT
GD
C
H
L
M
O
allows
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
alongside
/əˌlɒŋˈsaɪd/ = ADVERB: در کنار, پهلو به پهلوی, تا کنار;
PREPOSITION: در پهلو;
USER: در کنار, کنار, همراه, همراه با, به همراه
GT
GD
C
H
L
M
O
already
/ɔːlˈred.i/ = ADVERB: قبلا, پیش از این;
USER: قبلا, حال حاضر, در حال حاضر, حال حاضر به, در حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
american
/əˈmer.ɪ.kən/ = ADJECTIVE: امریکایی, ینکه دنیایی, مربوط بامریکا;
USER: امریکایی, AMERICAN, آمریکایی, آمریکا, های آمریکایی
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
analysis
/əˈnæl.ə.sɪs/ = NOUN: تحلیل, تجزیه, آزمايش, انالیز, جداگری, کاوش, فرگشایی, استقراء, شی تجزیه شده, مشتق و تابع اولیه, کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده;
USER: تحلیل, تجزیه و تحلیل, آنالیز, تجزیه, تحلیل های
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
announced
/əˈnaʊns/ = VERB: اگهی دادن, اعلان کردن, اخطار کردن, خبر دادن, انتشار دادن, اشکار کردن, مدرک دادن;
USER: اعلام کرد, اعلام, اعلام کردند, اعلام شده, را اعلام
GT
GD
C
H
L
M
O
another
/əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر;
PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر;
USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را
GT
GD
C
H
L
M
O
answered
/ˈɑːn.sər/ = VERB: پاسخ دادن, جواب دادن, از عهده برامدن, دفاع کردن, جوابگو شدن, بکار امدن, بکار رفتن, بدرد خوردن, جواب احتیاج را دادن, عهده دار شدن;
USER: پاسخ, پاسخ داده, جواب داد, پاسخ داد
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
api
/ˌeɪ.piˈaɪ/ = USER: API, API های, API را, استاندارد API
GT
GD
C
H
L
M
O
applications
/ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست;
USER: برنامه های کاربردی, برنامه, کاربردهای, برنامه ها, از برنامه های کاربردی
GT
GD
C
H
L
M
O
approximately
/əˈprɒk.sɪ.mət.li/ = ADVERB: تقریبا;
USER: تقریبا, حدود, در حدود, حدودا, تقریبا در
GT
GD
C
H
L
M
O
ar
= USER: آر, AR,
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
aren
GT
GD
C
H
L
M
O
around
/əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی;
ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو;
USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون
GT
GD
C
H
L
M
O
artificial
/ˌɑː.tɪˈfɪʃ.əl/ = ADJECTIVE: مصنوعی, ساختگی, ساخته, عملی, بدلی, عاریه;
USER: مصنوعی, های مصنوعی, ساختگی, مصنوعی به, مصنوعی در
GT
GD
C
H
L
M
O
artificially
/ˌɑː.tɪˈfɪʃ.əl/ = USER: مصنوعی, طور مصنوعی, صورت مصنوعی, مصنوعی از, مصنوعی به
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
asi
= USER: ASI, انجمن, ASI را, آسی
GT
GD
C
H
L
M
O
asking
/ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواستار, خواهان, سائل;
NOUN: خواهش, خواستاری;
USER: خواهان, درخواست, پرسیدن, درخواست از, خواستار
GT
GD
C
H
L
M
O
aspect
/ˈæs.pekt/ = NOUN: منظر, نمود, وضع, سیما, صورت;
USER: منظر, جنبه, جنبه های, از جنبه, از جنبه های
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
attached
/əˈtætʃt/ = ADJECTIVE: وابسته, پیوسته, دلبسته, ملازم, مربوط, متعلق, علاقمند;
USER: متصل شده, متصل, متصل است, متصل می, وصل شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
attention
/əˈten.ʃən/ = NOUN: توجه, دقت, مراقبت, حواس, رسیدگی, خبردار, ادب و نزاکت, حاضرباش;
USER: توجه, مورد توجه, توجه به, دقت, مراقبت
GT
GD
C
H
L
M
O
author
/ˈɔː.θər/ = NOUN: نویسنده, مولف, مصنف, بانی, سازنده;
VERB: نویسندگی کردن, تالیف و تصنیف کردن;
USER: نویسنده, مؤلف, مولف, نویسنده کتاب, نویسنده در
GT
GD
C
H
L
M
O
back
/bæk/ = ADVERB: عقب, به عقب, پس, از عقب, در عقب;
NOUN: عقب, پشت, پشتی, جبران;
ADJECTIVE: پشت, گذشته, عقبی;
USER: پشت, برگشت, عقب, به عقب, پشتی
GT
GD
C
H
L
M
O
backing
/ˈbæk.ɪŋ/ = NOUN: پشتیبانی, پشتی, کندی, طرفداری, ستایش, تصدیق در پشت یا ظهر ورقه;
USER: پشتیبانی, حمایت, پشتوانه, حمایت از, پشتیبان گیری از
GT
GD
C
H
L
M
O
bank
/bæŋk/ = NOUN: بانک, ساحل, کنار, سیل گیر, لب, ضرابخانه, خامه;
VERB: در بانک گذاشتن, کپه کردن, بلند شدن بطور متراکم, بانکداری کردن, روی هم انباشتن;
USER: بانک, بانکی, های بانکی, بانک های, بانک ها
GT
GD
C
H
L
M
O
barrier
/ˈbær.i.ər/ = NOUN: مانع, سد, حصار, حائل, نرده یا مانع عبور دشمن;
VERB: راه کسی را بستن;
USER: مانع, سد, موانع, مانعی, حصار
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
because
/bɪˈkəz/ = CONJUNCTION: زیرا, علت, برای اینکه, زیرا که, چون که, چه;
USER: زیرا, به دلیل, به خاطر, علت
GT
GD
C
H
L
M
O
become
/bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن;
USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به
GT
GD
C
H
L
M
O
becoming
/bɪˈkʌm.ɪŋ/ = ADJECTIVE: شایسته, زیبنده, مناسب, سازگار, در خور;
USER: تبدیل شدن به, تبدیل شدن, حال تبدیل شدن, در حال تبدیل شدن, حال تبدیل شدن به
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
before
/bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه;
ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه;
USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه
GT
GD
C
H
L
M
O
behind
/bɪˈhaɪnd/ = ADVERB: پشت سر, عقب, بعد از, عقب تراز;
PREPOSITION: پشت سر, دیرتراز, کپل;
NOUN: عقب;
USER: پشت سر, پشت, در پشت, عقب, را پشت سر
GT
GD
C
H
L
M
O
being
/ˈbiː.ɪŋ/ = NOUN: وجود, هستی, جوهر, افریده, موجود زنده, شخصیت, فرتاش;
USER: وجود, بودن, که, شدن, در حال
GT
GD
C
H
L
M
O
believes
/bɪˈliːv/ = VERB: باور کردن, اعتقاد داشتن, اعتقاد کردن, گمان داشتن, ایمان اوردن, معتقد بودن, عقیده داشتن;
USER: بر این باور, معتقد, معتقد است, معتقد است که, بر این باور است
GT
GD
C
H
L
M
O
beneficial
/ˌben.ɪˈfɪʃ.əl/ = ADJECTIVE: سودمند, مفید, نافع, پرمنفعت, بااستفاده;
USER: مفید, سودمند, به نفع, سودمند است, مفید است
GT
GD
C
H
L
M
O
benefit
/ˈben.ɪ.fɪt/ = NOUN: سود, منفعت, مزیت, استفاده, مزایا, احسان, خیر, اعانه, افاضه, مصلحت, نمایش برای جمعاوری اعانه;
VERB: فایده رساندن, فایده بردن, احسان کردن;
USER: سود, بهره مند, بهره مند شوند, استفاده, منفعت
GT
GD
C
H
L
M
O
best
/best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی;
VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن;
USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل
GT
GD
C
H
L
M
O
better
/ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر;
VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن;
ADVERB: بطور بهتر;
NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد;
USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر
GT
GD
C
H
L
M
O
between
/bɪˈtwiːn/ = PREPOSITION: میان, در بین, مابین, در میان, فیمابین;
ADVERB: مابین, در مقام مقایسه;
USER: میان, بین, در بین, مابین, در میان
GT
GD
C
H
L
M
O
beyond
/biˈjɒnd/ = ADVERB: خارج از, دورتر, برتر از, انطرف ماوراء;
PREPOSITION: خارج از, مافوق, انسوی;
USER: خارج از, فراتر, فراتر از, فراتر از آن, را فراتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
big
/bɪɡ/ = ADJECTIVE: بزرگ, با عظمت, سترگ, ضخیم, ستبر, ابستن, دارای شکم برامده;
USER: بزرگ, بزرگی, های بزرگ, بزرگ در, بزرگ به
GT
GD
C
H
L
M
O
billion
/ˈbɪl.jən/ = NOUN: بیلیون;
USER: بیلیون, میلیارد, میلیارد دلار, میلیارد نفر, میلیارد و
GT
GD
C
H
L
M
O
biological
/ˌbaɪ.əˈlɒdʒ.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: زیستی, معرفت الحیات, بدست آمده از تسيزشناسی عملی, وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی;
USER: زیستی, بیولوژیکی, بیولوژیک, های بیولوژیکی, های بیولوژیک
GT
GD
C
H
L
M
O
bitcoin
/ˈbitˌkoin/ = USER: Bitcoin اخبار
GT
GD
C
H
L
M
O
blockchain
= USER: بلاکچین,
GT
GD
C
H
L
M
O
body
/ˈbɒd.i/ = NOUN: بدن, بدنه, جسم, جسد, اندام, تن, پیکر, تنه, لاشه, جرم, بالاتنه, اطاق ماشین, جرم سماوی;
VERB: دارای جسم کردن;
USER: بدن, بدنه, جسم, جسد, پیکر
GT
GD
C
H
L
M
O
brain
/breɪn/ = NOUN: مغز, مخ, هوش, کله, خرد, ذکاوت;
VERB: مغز کسی را دراوردن, بقتل رساندن;
USER: مغز, مغزی, مغز را, مغز می, مغز به
GT
GD
C
H
L
M
O
brand
/brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز;
VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن;
USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به
GT
GD
C
H
L
M
O
bridge
/brɪdʒ/ = NOUN: پل, جسر, برامدگی بینی, بازی ورق, سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسرانقرار میگیرد;
VERB: اتصال دادن, پل ساختن;
USER: پل, پل را, پل ها, پل ارتباطی
GT
GD
C
H
L
M
O
broad
/brɔːd/ = ADJECTIVE: پهن, پهناور, عریض, گشاد;
NOUN: زن هرزه;
USER: پهن, گسترده, گسترده ای, وسیع, وسیع است
GT
GD
C
H
L
M
O
broadly
/brɔːd/ = USER: گسترده, بطور گسترده, طور گسترده, به طور گسترده, به طور کلی
GT
GD
C
H
L
M
O
budget
/ˈbʌdʒ.ɪt/ = NOUN: بودجه, بودجه, حساب درامد و خرج;
USER: بودجه, بودجه می, های بودجه, بودجه را, بودجه در
GT
GD
C
H
L
M
O
build
/bɪld/ = VERB: ساختن, درست کردن, بناء کردن, ساختمان کردن;
USER: ساختن, ساخت, ایجاد, برای ساخت, برای ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
building
/ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء;
ADJECTIVE: ساختمانی;
USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
built
/ˌbɪltˈɪn/ = ADJECTIVE: ساخته;
USER: ساخته, ساخته شده, ساخته شده است, ساخته شده اند, های ساخته شده
GT
GD
C
H
L
M
O
bunch
/bʌntʃ/ = NOUN: گروه;
VERB: دسته کردن, خوشه کردن;
USER: دسته, دسته ای, گروهی, مشت, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
buy
/baɪ/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع;
VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, تطمیع کردن;
USER: خرید, خریداری, بخرم, خریداری کنید, خرید و
GT
GD
C
H
L
M
O
buyers
/ˈbaɪ.ər/ = NOUN: خریدار;
USER: خریداران, از خریداران, خریداران به, خریداران و, خریداران می
GT
GD
C
H
L
M
O
buying
/baɪ/ = VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, تطمیع کردن;
USER: خرید, خرید و, از خرید, به خرید, را خرید
GT
GD
C
H
L
M
O
buzz
/bʌz/ = VERB: وزوز, وزوز کردن, ور ور کردن;
NOUN: همهمه, شایعه, ورور, اوازه;
USER: وزوز, همهمه, شایعه, ورور, ور ور کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
c
/ˌsiː.plʌsˈplʌs/ = USER: ج, C, ب, c را,
GT
GD
C
H
L
M
O
called
/kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده;
USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
casualty
/ˈkæʒ.ju.əl.ti/ = NOUN: سانحه, تصادفات;
USER: سانحه, تلفات, مصدوم, تلفات را, تصادفات
GT
GD
C
H
L
M
O
category
/ˈkæt.ə.ɡri/ = NOUN: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته, زمره, مقولهمنطقی;
USER: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته
GT
GD
C
H
L
M
O
caused
/kɔːz/ = ADJECTIVE: معلول;
USER: ایجاد می شود, ناشی, باعث, ناشی از, ایجاد می
GT
GD
C
H
L
M
O
central
/ˈsen.trəl/ = ADJECTIVE: مرکزی, میانی, بطرف وسط;
USER: مرکزی, مرکز, میانی, های مرکزی, مرکزی را
GT
GD
C
H
L
M
O
centre
/ˈsen.tər/ = NOUN: مرکز, میانه, مدار, میان, وسط و نقطه مرکزی;
VERB: در مرکز قرار گرفتن, تمرکز یافتن;
USER: مرکز, مراکز, در مرکز, به مرکز
GT
GD
C
H
L
M
O
ceo
/ˌsiː.iːˈəʊ/ = USER: مدیر عامل شرکت, مدیر عامل, مدیر اجرایی, مدیرعامل شرکت
GT
GD
C
H
L
M
O
changed
/tʃeɪndʒd/ = ADJECTIVE: مبدل, متغیر;
USER: تغییر, تغییر کرده, را تغییر, تغییر داد, تغییر داده
GT
GD
C
H
L
M
O
changes
/tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل, تصرف;
USER: تغییرات, تغییر, تغییراتی, تغییر در, از تغییرات
GT
GD
C
H
L
M
O
channel
/ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره;
VERB: کندن, شیار دار کردن;
USER: کانال, کاناله, کانال های, های کانال, کانال را
GT
GD
C
H
L
M
O
chat
/tʃæt/ = NOUN: گپ, سخن دوستانه, درد دل;
VERB: گپ زدن, دوستانه حرف زدن, پر حرفی کردن;
USER: گپ زدن, چت, گپ, چت کنید, چت کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
check
/tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی;
VERB: بررسی کردن, رسیدگی کردن, مقابله کردن, جلوگیری کردن از, ممانعت کردن, تطبیق کردن, منع کردن, نشان گذاردن;
USER: چک, بررسی, تیک بزنید, چک کنید, چک کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
chief
/tʃiːf/ = NOUN: رئیس, فرمانده, سر, پیشرو, سالار, قائد, سید, متصدی, سرور, سر دسته;
ADJECTIVE: عمده;
USER: رئیس, ارشد, فرمانده, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
choice
/tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه;
ADJECTIVE: برگزیده;
USER: انتخاب, دامنه انتخاب, حق انتخاب, انتخاب خود, را انتخاب
GT
GD
C
H
L
M
O
chronically
/ˈkrɒn.ɪ.kəl.i/ = USER: مزمن, طور مزمن, صورت مزمن, به صورت مزمن, مزمن می"
GT
GD
C
H
L
M
O
citizenship
/ˈsɪt.ɪ.zən.ʃɪp/ = NOUN: شهروندان, تبعیت, ساکنین;
USER: شهروندان, شهروندی, تابعیت, حق شهروندی, شهروندی را
GT
GD
C
H
L
M
O
city
/ˈsɪt.i/ = NOUN: شهر
GT
GD
C
H
L
M
O
clicked
/klɪk/ = VERB: صدا کردن;
USER: کلیک, کلیک می, کلیک کردید, کلیک شده, کلیک روی
GT
GD
C
H
L
M
O
coalesced
/kəʊ.əˈles/ = VERB: یکی شدن, ائتلاف کردن, بهم امیختن;
USER: هم آمیخته است, هم آواز, به هم آمیخته, ای هم آواز بودند, به هم آمیخته است
GT
GD
C
H
L
M
O
column
/ˈkɒl.əm/ = NOUN: ستون, پایه, رکن, عمود;
USER: ستون, ستون های, ستون به, ستون در
GT
GD
C
H
L
M
O
com
/ˌdɒtˈkɒm/ = PREFIX: با, باهم;
USER: کام, دانلود, میشود, تعداد
GT
GD
C
H
L
M
O
comes
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و
GT
GD
C
H
L
M
O
community
/kəˈmjuː.nə.ti/ = NOUN: انجمن, اجتماع, عموم, عوام;
USER: انجمن, جامعه, اجتماع, جامعه را, جامعه به
GT
GD
C
H
L
M
O
companies
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
company
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
VERB: همراه کسی رفتن;
USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
completely
/kəmˈpliːt.li/ = ADVERB: سرتاسر;
USER: به طور کامل, کاملا, طور کامل, طور کامل از, را به طور کامل
GT
GD
C
H
L
M
O
computer
/kəmˈpjuː.tər/ = NOUN: کامپیوتر, رایانه, ماشین حساب, شمارنده, ماشین حساب الکترونی;
USER: کامپیوتر, رایانه, کامپیوتری, های کامپیوتری, کامپیوتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
computing
/kəmˈpjuː.tɪŋ/ = NOUN: محاسبه, رشته کامپیوتر;
USER: محاسبه, محاسبات, محاسباتی, از محاسبات, های محاسبات
GT
GD
C
H
L
M
O
conference
/ˈkɒn.fər.əns/ = NOUN: مشاوره, گفتگو, مذاکره, کنگاش, همرایزنی, محاوره, مفاوضه;
USER: کنفرانس, های کنفرانس, در کنفرانس, کنفرانس را
GT
GD
C
H
L
M
O
congregating
/ˈkɒŋɡrɪɡeɪt/ = USER: تجمع,
GT
GD
C
H
L
M
O
connect
/kəˈnekt/ = VERB: وصل کردن, متصل کردن, پیوستن, مربوط کردن, عطف کردن, بستن, باهم متصل کردن;
USER: اتصال, متصل, وصل, ارتباط برقرار, اتصال به
GT
GD
C
H
L
M
O
consensus
/kənˈsen.səs/ = NOUN: وفاق, اجماع, توافق عام, رضایت و موافقت عمومی;
USER: اجماع, اتفاق نظر, اجماع در, وفاق, به اجماع
GT
GD
C
H
L
M
O
considering
/kənˈsidər/ = NOUN: تفکر;
USER: با توجه به, با توجه, توجه به, در نظر گرفتن, با در نظر گرفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
consumers
/kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده;
USER: مصرف کنندگان, مصرف کنندگان در, از مصرف کنندگان, مصرف کنندگان است, مصرف کنندگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
contracts
/ˈkɒn.trækt/ = NOUN: قرارداد, پیمان, عقد, مقاطعه, کنترات, موافقت, پیمان بستن, همکشیدن;
USER: قرارداد, قراردادهای, قراردادها, قرارداد های, عقد قرارداد
GT
GD
C
H
L
M
O
controller
/kənˈtrəʊ.lər/ = NOUN: کنترل کننده, ناظر, بازرس, حسابدار ممیز;
USER: کنترل کننده, کنترل, کنترلر, کنترل از, های کنترل
GT
GD
C
H
L
M
O
convention
/kənˈven.ʃən/ = NOUN: مجمع, قرارداد, پیمان نامه, هم ایش, هم ایی, انجمن;
USER: قرارداد, کنوانسیون, مجمع, این کنوانسیون, کنوانسیون های
GT
GD
C
H
L
M
O
conversation
/ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən/ = NOUN: مکالمه, گفتگو, صحبت, محاوره, سخن, گفت و شنید;
USER: گفتگو, مکالمات, مکالمه, صحبت, محاوره
GT
GD
C
H
L
M
O
cooperate
/kəʊˈɒp.ər.eɪt/ = VERB: همیاری کردن, باهم کار کردن, همدستی کردن, تشریک مساعی کردن, اشتراک مساعی کردن, تعاون کردن;
USER: همکاری, همکاری می, یکدیگر همکاری, با یکدیگر همکاری, همکاری با
GT
GD
C
H
L
M
O
core
/kɔːr/ = NOUN: هسته, چنبره, مغز ودرون هرچیزی;
USER: هسته, هسته ای, هسته اصلی, های هسته, هسته مرکزی
GT
GD
C
H
L
M
O
corporations
/ˌkɔː.pərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: شرکت, شرکت سهامی, بنگاه, گروهی از مردم که دارای شخصیت حقوقی باشند;
USER: شرکت ها, شرکت, شرکت های, شرکتهای, شرکت های بزرگ
GT
GD
C
H
L
M
O
cost
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن;
USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر
GT
GD
C
H
L
M
O
costly
/ˈkɒst.li/ = ADJECTIVE: گران, گزاف, فاخر;
USER: گران, پر هزینه, پرهزینه, پرهزینه است, پر هزینه است
GT
GD
C
H
L
M
O
could
/kʊd/ = VERB: میتوانست;
USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند
GT
GD
C
H
L
M
O
course
/kɔːs/ = NOUN: دوره, مسیر, جریان, روش, جهت, اصول, خط مشی, خط سیر, در طی, بخشی از غذا, اموزه, اموزگان, سمت;
VERB: دنبال کردن, بسرعت حرکت دادن, چهار نعل رفتن;
USER: دوره, البته, مسیر, جریان
GT
GD
C
H
L
M
O
crash
/kræʃ/ = NOUN: سقوط, تصادم, سقوط کردن هواپیما, صدای بلند یا ناگهانی, سر و صدا;
VERB: درهم شکستن, سقوط کردن, ریز ریز شدن, ناخوانده وارد شدن, تصادم کردن, خرد کردن;
USER: سقوط, درهم شکستن, سقوط کردن, ریز ریز شدن, سقوط کردن هواپیما
GT
GD
C
H
L
M
O
create
/kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن;
USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می
GT
GD
C
H
L
M
O
creating
/kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: خالق, موجد;
USER: ایجاد, خلق, برای ایجاد, ایجاد می, به ایجاد
GT
GD
C
H
L
M
O
credit
/ˈkred.ɪt/ = NOUN: اعتبار, نسیه, ستون بستانکار, خوشنامی, فام, اب رو;
VERB: اعتقاد کردن, نسبت دادن, در ستون بستانکار وارد کردن;
USER: اعتبار, اعتباری, های اعتباری, اعتباری و, وام و اعتبار
GT
GD
C
H
L
M
O
currency
/ˈkʌr.ən.si/ = NOUN: پول, پول رایج, رواج, انتشار;
USER: پول, ارز, نرخ ارز, واحد پول, پول رایج
GT
GD
C
H
L
M
O
currently
/ˈkʌr.ənt/ = USER: در حال حاضر, حال حاضر, حال حاضر در, در حال حاضر در, حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
curve
/kɜːv/ = NOUN: منحنی, خم, پیچ, خمیدگی, خط منحنی, چیز کج, خط خمیده انحناء;
VERB: منحنی خوراندن, خم کردن;
USER: منحنی, خم, منحنی های, منحنی را, پیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
customer
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری
GT
GD
C
H
L
M
O
customers
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از
GT
GD
C
H
L
M
O
data
/ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ;
USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
day
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
debate
/dɪˈbeɪt/ = NOUN: مناظره, مباحثه, مذاکره, مذاکرات پارلمانی, بحی;
VERB: مطرح کردن, مناظره کردن, مباحثه کردن, سر و کله زدن;
USER: مناظره, بحث, بحث های, مباحثه, بحث و جدل
GT
GD
C
H
L
M
O
dec
/ˈdeb.juː.tɒnt/ = USER: دسامبر
GT
GD
C
H
L
M
O
decade
/ˈdek.eɪd/ = NOUN: دهه, دوره ده ساله, عدد ده;
USER: دهه, دهه ی, دهه های, دهه است, در دهه
GT
GD
C
H
L
M
O
decades
/ˈdek.eɪd/ = NOUN: دهه, دوره ده ساله, عدد ده;
USER: دهه, دهه های, چند دهه, چندین دهه, دهه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
decentralized
/dēˈsentrəˌlīz/ = VERB: غیر متمرکز کردن, عدم تمرکز دادن, حکومت محلی دادن به, از حالت تغلیظ خارج کردن;
USER: غیر متمرکز, غیرمتمرکز, نامتمرکز, های غیر متمرکز, تمرکز زدایی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
degrees
/dɪˈɡriː/ = NOUN: درجه, رتبه, مرتبه, پایه, منزلت, سیکل, زینه, دیپلم یا درجه تحصیل, طبقه, مرحله, پله, سویه;
USER: درجه, مدارک تحصیلی, درجات, ها مدارک تحصیلی, درجه است
GT
GD
C
H
L
M
O
democratic
/ˌdeməˈkratik/ = ADJECTIVE: دموکراتیک;
USER: دموکراتیک, دمکراتیک, دموکراتیک را, دموکراتیک است, های دموکراتیک
GT
GD
C
H
L
M
O
demonstration
/ˌdem.ənˈstreɪ.ʃən/ = NOUN: نمایش, تظاهرات, دمونستراسیون, اثبات, تظاهر;
USER: تظاهرات, نمایش, تظاهراتی, اثبات, تظاهرات در
GT
GD
C
H
L
M
O
developed
/dɪˈvel.əpt/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: توسعه, توسعه یافته, توسعه داده, را توسعه, توسعه یافته است
GT
GD
C
H
L
M
O
developers
/dɪˈvel.ə.pər/ = NOUN: توسعه دهنده, ظاهر کننده عکس;
USER: توسعه دهندگان, به توسعه دهندگان, از توسعه دهندگان, توسعه دهندگان را, توسعه دهندگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
diagnostics
= NOUN: امکانات عیب شناسی;
USER: امکانات عیب شناسی, تشخیص, تشخیصی, تشخیص و
GT
GD
C
H
L
M
O
did
/dɪd/ = VERB: انجام داد, کرد;
USER: کرد, بود, انجام داد, انجام دادند, انجام دادیم
GT
GD
C
H
L
M
O
different
/ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر;
USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت
GT
GD
C
H
L
M
O
difficult
/ˈdɪf.ɪ.kəlt/ = ADJECTIVE: مشکل, دشوار, سخت, صعب, سخت گیر, معضل, گرفتگیر, پر اشکال, ژرف, غامض, پر دردسر, پر زحمت;
USER: دشوار, مشکل, سخت, دشوار است, مشکل است
GT
GD
C
H
L
M
O
diligence
/ˈdɪl.ɪ.dʒənt/ = NOUN: سعی و کوشش, پشت کار, کوشش پیوسته;
USER: سعی و کوشش, سعی و کوشش به, پشت کار, سعی و کوشش است, سعی و کوشش های
GT
GD
C
H
L
M
O
directly
/daɪˈrekt.li/ = ADVERB: مستقیما, راست, بی درنگ, سر راست, یک راست;
USER: مستقیما, به صورت مستقیم, را به طور مستقیم, طور مستقیم در, طور مستقیم از
GT
GD
C
H
L
M
O
discuss
/dɪˈskʌs/ = VERB: مطرح کردن, گفتگو کردن, بحی کردن, بادقت بحی کردن;
USER: مورد بحث, بحث, بحث در مورد, بحث در, مورد بحث قرار
GT
GD
C
H
L
M
O
discussion
/dɪˈskʌʃ.ən/ = NOUN: گفتگو, مباحثه, بررسی, مذاکره, مناظره, بحی, بحی و جدل;
USER: گفتگو, بحث, مباحثه, بررسی, مذاکره
GT
GD
C
H
L
M
O
dispense
/dɪˈspens/ = VERB: باطل کردن, باطل شدن, توزیع کردن, بخشیدن, معاف کردن;
USER: باطل کردن, باطل شدن, توزیع کردن, بخشیدن, معاف کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
document
/ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز;
USER: سند, مدرک, سند را, سند به
GT
GD
C
H
L
M
O
doesn
/ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد
GT
GD
C
H
L
M
O
doing
/ˈduː.ɪŋ/ = NOUN: عمل;
ADJECTIVE: فاعل;
USER: عمل, انجام, انجام می دهند, انجام می, انجام این کار
GT
GD
C
H
L
M
O
dominant
/ˈdɒm.ɪ.nənt/ = ADJECTIVE: غالب, مسلط, برتر, عمده, برجسته, چیره, حکمفرما, نافذ, فائق, نمایان, مافوق, مشرف;
USER: غالب, مسلط, برتر, عمده, برجسته
GT
GD
C
H
L
M
O
don
/dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن;
NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده;
USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
dot
/dɒt/ = NOUN: نقطه, لکه, خال;
VERB: نقطه دار کردن;
USER: نقطه, نقطهای, نقطه ای, لکه
GT
GD
C
H
L
M
O
drawn
/drɔːn/ = ADJECTIVE: مجذوب;
USER: کشیده شده, کشیده, رسم, کشیده شده است, کشیده می
GT
GD
C
H
L
M
O
due
/djuː/ = ADJECTIVE: ناشی از, مقتضی, قابل پرداخت, سر رسد;
NOUN: حق, بدهی, ذمه, موعد پرداخت, حقوق, پرداختنی;
USER: ناشی از, علت, دلیل, به دلیل, به علت
GT
GD
C
H
L
M
O
during
/ˈdjʊə.rɪŋ/ = PREPOSITION: طی, در طی, هنگام, در مدت, ظرف, فاصله, سر;
USER: در طی, در طول, طی, هنگام, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
each
/iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی;
PRONOUN: هر یک;
USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر
GT
GD
C
H
L
M
O
early
/ˈɜː.li/ = ADJECTIVE: اولیه, زود, مربوط به قدیم;
ADVERB: در اوایل, در ابتدا, بزودی;
USER: در اوایل, اوایل, اولیه, زود, زود هنگام
GT
GD
C
H
L
M
O
ease
/iːz/ = NOUN: سهولت, سادگی, اسانی, اسودگی;
VERB: راحت کردن, سبک کردن, ازاد کردن;
USER: سهولت, آسان, سهولت در, را تسکین, سادگی
GT
GD
C
H
L
M
O
easy
/ˈiː.zi/ = ADJECTIVE: ساده, اسان, سهل, روان, ملایم, سبک, بی زحمت, اسوده, بدون اشکال;
USER: ساده, آسان, آسان می, بسیار آسان, را آسان
GT
GD
C
H
L
M
O
ebay
/ˈiːˌbeɪ/ = USER: ای بی, بی, ای بی در, eBay به
GT
GD
C
H
L
M
O
economy
/ɪˈkɒn.ə.mi/ = NOUN: اقتصاد, صرفه جویی, علم اقتصاد;
USER: اقتصاد, اقتصاد را, اقتصاد به, اقتصاد کشور
GT
GD
C
H
L
M
O
editor
/ˈed.ɪ.tər/ = NOUN: ویرایشگر, سردبیر, ویراستار, سردبیر روزنامه, سرمقاله نویس, ویرایشگر ویراستار, محرر;
USER: ویرایشگر, سردبیر, ویراستار, ویرایشگر به
GT
GD
C
H
L
M
O
emerge
/ɪˈmɜːdʒ/ = VERB: پدیدار شدن, بیرون آمدن;
USER: پدیدار شدن, ظهور, پدیدار
GT
GD
C
H
L
M
O
emergence
/ɪˈmɜː.dʒəns/ = NOUN: خروج, اورژانس, مقدم;
USER: خروج, ظهور, پیدایش, از ظهور
GT
GD
C
H
L
M
O
emerges
/ɪˈmɜːdʒ/ = VERB: پدیدار شدن, بیرون آمدن;
USER: ظهور, پدیدار, پدیدار می, ظهور می, پدیدار می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
enables
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, را قادر, را قادر میسازد, قادر می سازد که
GT
GD
C
H
L
M
O
enabling
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, قادر میسازد, را قادر میسازد, قادر می سازد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
encapsulating
GT
GD
C
H
L
M
O
encounter
/ɪnˈkaʊn.tər/ = NOUN: برخورد, مواجهه, رویارویی, ملاقات, تصادف;
VERB: مواجه شدن با, روبرو شدن, ملاقات کردن, تصادف کردن, رویاروی شدن, مصادف شدن با, دست بگریبان شدن با;
USER: برخورد, روبرو می شوند, مواجهه, رویارویی, ملاقات
GT
GD
C
H
L
M
O
encryption
/ɪnˈkrɪpt/ = USER: رمزگذاری, رمز نگاری, های رمزنگاری, از رمزنگاری, های رمز نگاری
GT
GD
C
H
L
M
O
end
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام;
VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن;
USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه
GT
GD
C
H
L
M
O
endorses
/ɪnˈdɔːs/ = USER: صحه, تایید, تأیید, صحه گذاشته
GT
GD
C
H
L
M
O
errors
/ˈer.ər/ = NOUN: خطا, اشتباه, غلط, ضلالت, لغزش, سهو, عقیدهنادرست, تقصیر, خبط;
USER: خطاهای, خطاها, اشتباهات, خطا, اشتباهات را
GT
GD
C
H
L
M
O
estimates
/ˈes.tɪ.meɪt/ = NOUN: تخمین, ارزیابی, براورد, دیدزنی, تقویم, قیمت, اعتبار;
USER: تخمین می زند, برآورد, تخمین, تخمین های, تخمین زده
GT
GD
C
H
L
M
O
ethical
/ˈeθ.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: کتاب اخلاق, وابسته به علم اخلاق, بجی در امور اخلاقی;
USER: اخلاقی, های اخلاقی, اخلاقی است, اخلاقی را
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
event
/ɪˈvent/ = NOUN: واقعه, حادثه, اتفاق, عارضه, سرگذشت, سانحه, پیش امد, روی داد;
USER: واقعه, رویداد, کردن رویداد, حادثه, اتفاق
GT
GD
C
H
L
M
O
every
/ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی;
PRONOUN: هر که;
USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر
GT
GD
C
H
L
M
O
everyday
/ˈev.ri.deɪ/ = USER: روزمره, هر روز, های روزمره, روزمره را, روزمره است
GT
GD
C
H
L
M
O
exchange
/ɪksˈtʃeɪndʒ/ = NOUN: تبادل, مبادله, بورس, تعویض, معاوضه, عوض, اسعار, صرافی, تسعیر, ردو بدل کننده, ردوبدل ارز, صرافخانه, جای معاملات ارزی و سهامی;
VERB: عوض کردن, مبادله کردن, تسعیر یافتن;
USER: مبادله, تبادل, تعویض, عوض, معاوضه
GT
GD
C
H
L
M
O
executive
/ɪɡˈzek.jʊ.tɪv/ = ADJECTIVE: اجرایی, مجری, جامع;
NOUN: مجری, هيئت رئيسه;
USER: اجرایی, اجرائی, مجریه, مدیر اجرایی, های اجرایی
GT
GD
C
H
L
M
O
existence
/ɪɡˈzɪs.təns/ = NOUN: وجود, موجودیت, هستی, زندگی, زیست, بایش;
USER: وجود, موجودیت, هستی, زندگی
GT
GD
C
H
L
M
O
existing
/ɪɡˈzɪs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: موجود;
USER: موجود, های موجود, موجود در, موجود را, های موجود در
GT
GD
C
H
L
M
O
expensive
/ɪkˈspen.sɪv/ = ADJECTIVE: گران, پرخرج;
USER: گران, گران قیمت, گران است, های گران قیمت, گران قیمت است
GT
GD
C
H
L
M
O
experimental
/ikˌsperəˈmen(t)l/ = ADJECTIVE: تجربی, ازمایشی;
USER: تجربی, های تجربی, تجربی است, تجربی در
GT
GD
C
H
L
M
O
experts
/ˈek.spɜːt/ = NOUN: متخصص, کارشناس, خبره, ممیز, ویژهگر, ویژه کار;
USER: کارشناسان, متخصصان, از کارشناسان, کارشناسان به, کارشناسان در
GT
GD
C
H
L
M
O
expose
/ɪkˈspəʊz/ = VERB: نمایش دادن, در معرض گذاشتن, بیپناه گذاشتن, بی حفاظ گذاردن, افشاء کردن, ظاهر ساختن;
USER: افشای, معرض, افشا, در معرض, را افشا
GT
GD
C
H
L
M
O
extended
/ɪkˈsten.dɪd/ = ADJECTIVE: تمدید شده, مطول, مدید, قابل تعمیم;
USER: تمدید شده, طولانی, توسعه یافته, های توسعه یافته, های گسترده
GT
GD
C
H
L
M
O
extends
/ɪkˈstend/ = VERB: توسعه دادن, دراز کردن, رساندن, ادامه دادن, طولانی کردن, تمدید کردن, طول دادن, منبسط کردن, بزرگ کردن;
USER: گسترش, گسترش یافته, به گسترش, را گسترش, گسترش یافته است
GT
GD
C
H
L
M
O
extremely
/ɪkˈstriːm.li/ = ADVERB: خیلی, بشدت, بافراط;
USER: خیلی, بسیار, فوق العاده, به شدت, بشدت
GT
GD
C
H
L
M
O
facilitated
/fəˈsɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: تسهیل کردن, کمک کردن, اسان کردن;
USER: تسهیل, تسهیل می, را تسهیل, تسهیل شده, تسهیل می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
facilitates
/fəˈsɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: تسهیل کردن, کمک کردن, اسان کردن;
USER: تسهیل, را تسهیل, تسهیل می, را تسهیل می, تسهیل می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
fairly
/ˈfeə.li/ = ADVERB: منصفانه;
USER: منصفانه, نسبتا, عادلانه, نسبتا به, و نسبتا
GT
GD
C
H
L
M
O
faking
/feɪk/ = VERB: وانمود کردن, حلقه کردن, پیچیدن, جا زدن, ساختن;
USER: تقلید می کنی, ها تقلید می کنی, دروغین ارسال, ها دروغین, دروغین ارسال می
GT
GD
C
H
L
M
O
far
/fɑːr/ = ADVERB: بسیار, خیلی, دور از, زیاد, بعلاوه;
ADJECTIVE: دور دست, بعید;
USER: دور از, دور, بسیار, به مراتب, به دور
GT
GD
C
H
L
M
O
fast
/fɑːst/ = ADJECTIVE: سریع, تند, فوری, تندرو, سریع السیر, سفت, رنگ نرو, عجول, سبک;
NOUN: روزه;
VERB: روزه گرفتن;
ADVERB: بسرعت;
USER: سریع, به سرعت, روزه, تند, سریع است
GT
GD
C
H
L
M
O
few
/fjuː/ = ADJECTIVE: معدود, کمی از;
ADVERB: اندک, اندکی از;
NOUN: کم, مقدار ناچیز;
USER: کمی از, چند, معدود, کم, اندک
GT
GD
C
H
L
M
O
fiction
/ˈfɪk.ʃən/ = NOUN: داستان, افسانه, خیال, دروغ, قصه, اختراع, جعل, وهم, بهانه;
USER: داستان, افسانه, خیال, قصه, دروغ
GT
GD
C
H
L
M
O
field
/fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار;
VERB: بمیدان یا صحرا رفتن;
USER: رشته, میدان, زمین, مزرعه, عرصه
GT
GD
C
H
L
M
O
figure
/ˈfɪɡ.ər/ = NOUN: شکل, عدد, رقم, شخص, نقش, صورت, پیکر, ظاهر, طرح, فرم;
VERB: کشیدن, تصویر کردن, مجسم کردن, حساب کردن, شمردن;
USER: شکل, کشف, رقم, از شکل, را کشف
GT
GD
C
H
L
M
O
financial
/faɪˈnæn.ʃəl/ = ADJECTIVE: مالی;
USER: مالی, های مالی, مالی را, مالی است
GT
GD
C
H
L
M
O
finds
/faɪnd/ = NOUN: یابنده, چیز یافته;
USER: می یابد, پیدا می کند, را می یابد, را میبیند, را پیدا کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
fit
/fɪt/ = ADJECTIVE: مناسب, سازگار, شایسته, تندرست, در خور, مستعد;
NOUN: حمله, غش, بیهوشی;
VERB: متناسب کردن, خوردن, مجهز کردن;
USER: مناسب, جا, متناسب, جا داد, متناسب با
GT
GD
C
H
L
M
O
fits
/fit/ = NOUN: حمله, غش, بیهوشی, تشنج, هیجان, بند, قسمتی از شعر یا سرود;
USER: متناسب با, متناسب, را متناسب, جا می گیرد, را متناسب با
GT
GD
C
H
L
M
O
flexible
/ˈflek.sɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل انعطاف, نرم, قابل تغییر, تاشو, خم شو, قابل انحناء;
USER: قابل انعطاف, انعطاف پذیر, های انعطاف پذیر, قابل انعطاف است, انعطاف پذیر است
GT
GD
C
H
L
M
O
flexibly
/ˈflek.sɪ.bl̩/ = USER: انعطاف پذیری, انعطاف, انعطاف پذیر, انعطاف پذیر بوده, نیز انعطاف پذیر
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
fostering
/ˈfɒs.tər/ = VERB: پرورش دادن, پروردن, غذا دادن, شیر دادن;
USER: پرورش, تقویت, ترویج, حمایت از, پرورش دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
founded
/found/ = ADJECTIVE: متکی;
USER: تاسیس, تأسیس, تأسیس شده, را تاسیس, بنیان نهاده
GT
GD
C
H
L
M
O
four
/fɔːr/ = عدد چهار;
USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار
GT
GD
C
H
L
M
O
fragmented
/fræɡˈmen.tɪd/ = VERB: قطعه قطعه کردن, متلاشی شدن, ریز کردن, خرد کردن;
USER: تکه تکه شده, پراکنده, تکه تکه, تکه تکه و, ها تکه تکه
GT
GD
C
H
L
M
O
framework
/ˈfreɪm.wɜːk/ = NOUN: چارچوب, کالبد, بدنه, چهارچوبه, چوب بست, استخوان بندی;
USER: چارچوب, چهارچوب, چارچوبی, چارچوب های, چارچوب کاری
GT
GD
C
H
L
M
O
free
/friː/ = ADJECTIVE: رایگان, رها, مجانی, عاری, ازاد, مستقل, مختار, مجاز, مبرا, اختیاری;
ADVERB: بطور مجانی;
VERB: خالی کردن;
USER: رایگان, آزاد, مجانی, عاری, ازاد
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
functionality
/ˌfʌŋk.ʃənˈæl.ə.ti/ = USER: قابلیت, عملکرد, قابلیت های, از قابلیت, از قابلیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
fund
/fʌnd/ = NOUN: صندوق, سرمایه, وجوه, تنخواه, پشتوانه, ذخیره وجوه احتیاطی, سرمایه ثابت یا همیشگی;
VERB: تهیه وجه کردن, سرمایه گذاری کردن;
USER: صندوق, سرمایه, سرمایه گذاری, وجوه, های صندوق
GT
GD
C
H
L
M
O
future
/ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده;
NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه;
USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده
GT
GD
C
H
L
M
O
gaining
/ɡeɪn/ = VERB: رسیدن, پیدا کردن, سود بردن, نائل شدن, بدست اوردن, کسب کردن, نائل شدن به, فایده دیدن, فایده بردن, بهبودی یافتن, زیاد شدن, تسخیر کردن, پیش رفتن;
USER: به دست آوردن, دست آوردن, کسب, بدست آوردن, در حال کسب
GT
GD
C
H
L
M
O
galatea
GT
GD
C
H
L
M
O
gaming
/ˈɡeɪ.mɪŋ/ = NOUN: بازی, قمار بازی;
USER: بازی, بازی های, های بازی, بازیهای کامپیوتری, بازی را
GT
GD
C
H
L
M
O
gap
/ɡæp/ = NOUN: شکاف, وقفه, درز, رخنه, شق, اختلاف زیاد, دهنه, جای باز;
VERB: شکافدار کردن;
USER: شکاف, فاصله, وقفه, شکاف در, شکاف را
GT
GD
C
H
L
M
O
general
/ˈdʒen.ər.əl/ = ADJECTIVE: عمومی, کلی, عام, همگانی, جامع, متداول, معمولی, همگان, قابل تعمیم;
NOUN: ژنرال, ارتشبد, مرشد, سر کرده;
USER: عمومی, طور کلی, کلی, به طور کلی, عام
GT
GD
C
H
L
M
O
get
/ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن;
NOUN: زایش, تولد;
USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
gives
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و
GT
GD
C
H
L
M
O
global
/ˈɡləʊ.bəl/ = ADJECTIVE: جهانی, سراسری, کروی;
USER: جهانی, جهانی را, جهانی به, جهانی در
GT
GD
C
H
L
M
O
goal
/ɡəʊl/ = NOUN: هدف, دروازه, منظور, مقصد, مقصود, دروازه بان;
VERB: گل زدن, هدفی در پیش داشتن;
USER: هدف, دروازه, هدف این, به هدف
GT
GD
C
H
L
M
O
goals
/ɡəʊl/ = NOUN: هدف, دروازه, منظور, مقصد, مقصود, دروازه بان;
USER: اهداف, به اهداف, گلهای به ثمر, تحقق اهداف
GT
GD
C
H
L
M
O
going
/ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی;
ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر;
USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم
GT
GD
C
H
L
M
O
good
/ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل;
NOUN: خوبی, خیر;
USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک
GT
GD
C
H
L
M
O
government
/ˈɡʌv.ən.mənt/ = NOUN: دولت, حکومت, فرمانداری, طرز حکومت هيئت دولت, عقل اختیار, صلاحدید;
USER: دولت, حکومت, دولتی, های دولتی, های دولت
GT
GD
C
H
L
M
O
grab
/ɡræb/ = VERB: گرفتن, چنگ زدن, قاپیدن, تصرف کردن, توقیف کردن, ربودن;
NOUN: ربایش;
USER: گرفتن, با شتاب, چنگ زدن, چنگ زدن به, با شتاب به
GT
GD
C
H
L
M
O
granted
/ɡrɑːnt/ = ADJECTIVE: مفروض;
USER: اعطا, اعطا شده, اعطا می, عطا خواهد شد, اعطا می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
growing
/ˈɡrəʊ.ɪŋ/ = VERB: شدن, رشد کردن, بزرگ شدن, کاشتن, روییدن, گشتن, بالیدن, رستن, سبز شدن, زیاد شدن, ترقی کردن, رویانیدن, برزگ شدن, سبز کردن, عمل امدن;
USER: در حال رشد, رشد, حال رشد, رو به رشد, حال رشد است
GT
GD
C
H
L
M
O
growth
/ɡrəʊθ/ = NOUN: رشد, افزایش, پیشرفت, اثر, ترقی, تومور, نتیجه, حاصل, نمود, روش, گوشت زیادی, چيز زائد;
USER: رشد, رشد و, افزایش, رشد را, و رشد
GT
GD
C
H
L
M
O
ha
/hɑː/ = VERB: اهان گفتن;
USER: ها, هکتار, در هکتار, در هکتار در, در هکتار به
GT
GD
C
H
L
M
O
had
/hæd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: حال, به حال, بود, داشته, تا به حال
GT
GD
C
H
L
M
O
handful
/ˈhænd.fʊl/ = NOUN: مشت, تنی چند;
USER: مشت, تعداد انگشت شماری, مشتی, تنی چند, تعداد معدودی
GT
GD
C
H
L
M
O
handle
/ˈhæn.dəl/ = NOUN: دسته, لمس, قبضه, قبضه شمشیر, وسیله, احساس با دست, فرصت;
VERB: بکار بردن, رفتار کردن, دست زدن به, استعمال کردن, دسته گذاشتن;
USER: دسته, مسئولیت رسیدگی, که مسئولیت رسیدگی, رسیدگی به
GT
GD
C
H
L
M
O
happen
/ˈhæp.ən/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, شدن, روی دادن, واقع شدن, تصادفا برخورد کردن, پیشامدکردن, ناگهان رخ دادن, صورت گرفتن, رخ دادن، اتفاق افتادن;
USER: اتفاق می افتد, رخ می دهد, رخ دهد, رخ می, اتفاقی می افتد
GT
GD
C
H
L
M
O
happens
/ˈhæp.ən/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, شدن, روی دادن, واقع شدن, تصادفا برخورد کردن, پیشامدکردن, ناگهان رخ دادن, صورت گرفتن, رخ دادن، اتفاق افتادن;
USER: اتفاق می افتد, اتفاقی می افتد, رخ می دهد, اتفاق می افتد این, این اتفاق می افتد
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
he
/hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر;
USER: او, وی, او به, او را, او در
GT
GD
C
H
L
M
O
head
/hed/ = NOUN: سر, رئيس, راس, رهبر, کله, نوک, سرصفحه, دماغه, سالار;
ADJECTIVE: اصلی, فوقانی, بزرگ;
USER: سر, رئيس, راس, رهبر, کله
GT
GD
C
H
L
M
O
heard
/hɪər/ = VERB: شنیدن, گوش کردن, گوش دادن به, پذیرفتن, استماع کردن, درک کردن, اطاعت کردن;
USER: شنیده, شنیده می, شنیده ام, را شنیده, شنیده است
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
helps
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
USER: کمک می کند, کمک می کند تا, کمک میکند, کمک میکند تا, کمک می کند که
GT
GD
C
H
L
M
O
high
/haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران;
NOUN: جای مرتفع;
USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی
GT
GD
C
H
L
M
O
higher
/ˈhaɪ.ər/ = ADJECTIVE: برتر;
USER: برتر, بالاتر, بالاتری, بالاتر است, بالاتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
hindsight
/ˈhaɪnd.saɪt/ = NOUN: ادراک;
USER: ادراک, درک, حقیقت, بازاندیشی, نگاهی به گذشته فرد
GT
GD
C
H
L
M
O
his
/hɪz/ = PRONOUN: برای او, مال او, ... او, مال انمرد, خودمانی, ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر;
USER: او, خود, خود را, او را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
hockey
/ˈhɒk.i/ = NOUN: چوگان بازی با اصول فوتبال;
USER: هاکی, هاکی روی, هاکی به, هاکی و
GT
GD
C
H
L
M
O
hospital
/ˈhɒs.pɪ.təl/ = NOUN: بیمارستان, مریضخانه;
USER: بیمارستان, بیمارستانی, در بیمارستان, بیمارستان به, بیمارستان ها
GT
GD
C
H
L
M
O
hosted
/həʊst/ = USER: میزبانی, میزبان, به میزبانی, میزبانی شده, های میزبانی
GT
GD
C
H
L
M
O
houses
/haʊs/ = NOUN: خانه, منزل, مسکن, جا, سرای, خانقاه, جایگاه, منزلگاه, برج, اهل خانه, محل سکنی, اهل بیت, نشیمن;
USER: خانه, خانه های, خانه ها, منازل, خانه در
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
hubbub
/ˈhʌb.ʌb/ = NOUN: داد و بیداد, هیاهو, جنجال, غوغا;
USER: داد و بیداد, بیداد, هیاهو, جنجال, غوغا
GT
GD
C
H
L
M
O
human
/ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی;
NOUN: شخص;
USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را
GT
GD
C
H
L
M
O
humanity
/hjuːˈmæn.ə.ti/ = NOUN: بشریت, نوع بشر, مروت;
USER: بشریت, انسانیت, بشریت را, بشریت است
GT
GD
C
H
L
M
O
humanoid
/ˈ(h)yo͞oməˌnoid/ = ADJECTIVE: شبیه انسان;
USER: شبیه انسان, انسان نما, انسان نمای, های انسان نما, انسان نما به,
GT
GD
C
H
L
M
O
idea
/aɪˈdɪə/ = NOUN: فکر, اندیشه, تصور, انگاره, طرز تفکر, طرز فکر, خیال, خاطر, معنی, خاطره, گمان, نیت, مراد, اگاهی, نقشه کار;
USER: فکر, ایده, این ایده, اندیشه, ایده را
GT
GD
C
H
L
M
O
ie
/ˌaɪˈiː/ = USER: به عنوان مثال, یعنی, عنوان مثال, مثال, برای مثال
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
ill
/ɪl/ = ADJECTIVE: بیمار, بد, مریض, سوء, ناخوش, رنجور, خراب, ناشی, علیل, معلول;
ADVERB: بطور ناقص;
NOUN: زیان;
USER: بیمار, بد, مریض, سوء, ناخوش
GT
GD
C
H
L
M
O
images
/ˈɪm.ɪdʒ/ = NOUN: تصویر, تصور, شکل, شمایل, تمثال, منظر;
USER: تصاویر, عکس, تصاویر را, عکس ها, از تصاویر
GT
GD
C
H
L
M
O
imagine
/ɪˈmædʒ.ɪn/ = VERB: تصور کردن, انگاشتن, پنداشتن, حدس زدن, تفکر کردن, فرض کردن;
USER: تصور کنید, تصور, تصور کنید که, را تصور کنید, قابل تصور است
GT
GD
C
H
L
M
O
immediately
/ɪˈmiː.di.ət.li/ = ADVERB: بلافاصله, مستقیما;
USER: بلافاصله, فورا, را فورا, فورا به
GT
GD
C
H
L
M
O
impact
/imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس;
VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن;
USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر
GT
GD
C
H
L
M
O
important
/ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده;
USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
improved
/ɪmˈpruːv/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن;
USER: بهبود, بهبود یافته, بهبود یافته است, بهبود بخشیده, را بهبود بخشید
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
includes
/ɪnˈkluːd/ = USER: شامل, را شامل, ها شامل, که شامل
GT
GD
C
H
L
M
O
including
/ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی;
USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول
GT
GD
C
H
L
M
O
incur
/ɪnˈkɜːr/ = VERB: وارد امدن, متحمل شدن بر, موجب شدن;
USER: متحمل شدن بر, متحمل, متحمل شدن, متحمل می شوند, وارد امدن
GT
GD
C
H
L
M
O
industries
/ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر;
USER: صنایع, لوازم, صنعت, از صنایع, صنایع در
GT
GD
C
H
L
M
O
industry
/ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر;
USER: صنعت, صنایع, در صنعت, صنعت به, های صنعت
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
inherent
/ɪnˈher.ənt/ = ADJECTIVE: ذاتی, اصلی, طبیعی, ملازم, چسبنده;
USER: ذاتی, های ذاتی, اصلی, که ذاتی, طبیعی
GT
GD
C
H
L
M
O
insanely
/ɪnˈseɪn.li/ = USER: دیوانه, دیوانه کننده, های دیوانه کننده, های دیوانه, های واقعا
GT
GD
C
H
L
M
O
institutional
/ˌɪn.stɪˈtjuː.ʃən.əl/ = USER: سازمانی, نهادی, های نهادی, های سازمانی, نهادی را
GT
GD
C
H
L
M
O
integral
/ˈɪn.tɪ.ɡrəl/ = NOUN: انتگرال;
ADJECTIVE: کامل, صحیح, درست, بی کسر, تمام;
USER: انتگرال, جدایی ناپذیر, کامل, صحیح, درست
GT
GD
C
H
L
M
O
integrated
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = ADJECTIVE: متحد;
USER: یکپارچه, ادغام, یکپارچه شده است, ادغام شده, های یکپارچه
GT
GD
C
H
L
M
O
integrating
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = VERB: کامل کردن, درست کردن, تمام کردن, یکی کردن, تابعه اولیه چیزی را گرفتن;
USER: یکپارچه سازی, یکپارچه, ادغام, یکپارچه کردن, های یکپارچه سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
intelligence
/inˈtelijəns/ = NOUN: هوش, جاسوسی, بینش, خرد, ذکاوت, فهم, فراست, زیرکی, اگاهی, روح پاک یا دانشمند;
USER: هوش, اطلاعاتی, های اطلاعاتی, جاسوسی, دانایی و آگاهی
GT
GD
C
H
L
M
O
intelligent
/inˈtelijənt/ = ADJECTIVE: هوشمند, با هوش, سریعالانتقال;
USER: هوشمند, باهوش, های هوشمند, و آگاهی, با هوش
GT
GD
C
H
L
M
O
interact
/ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن;
USER: تعامل, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, در تعامل, تعامل داشته
GT
GD
C
H
L
M
O
interacting
/ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن;
USER: تعامل, برقراری ارتباط, در تعامل, فعل و انفعالات, تعامل است
GT
GD
C
H
L
M
O
interactions
/ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال;
USER: فعل و انفعالات, تعاملات, تعامل, متقابل, اثر متقابل
GT
GD
C
H
L
M
O
interacts
/ˌɪn.təˈrækt/ = USER: تعامل, در تعامل, تعامل است, فعل و انفعالات, فعل و انفعال
GT
GD
C
H
L
M
O
interconnect
/ˌintərkəˈnekt/ = VERB: بهم وصل کردن, بهم پیوستن;
USER: بهم وصل کردن, اتصال, بهم وصل, متصل, بهم,
GT
GD
C
H
L
M
O
interconnected
/ˌintərkəˈnekt/ = VERB: بهم وصل کردن, بهم پیوستن;
USER: ارتباط تنگاتنگ با, ارتباط تنگاتنگ, به هم پیوسته, به هم متصل, در ارتباط تنگاتنگ
GT
GD
C
H
L
M
O
interesting
/ˈɪn.trəs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: خوش مزه, مشغول کننده;
USER: جالب, جالب توجه, جالب است, های جالب, جالب توجه است
GT
GD
C
H
L
M
O
internal
/ɪnˈtɜː.nəl/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, باطنی, ناشی از درون;
USER: داخلی, درونی, های داخلی, داخلی را, داخلی است
GT
GD
C
H
L
M
O
international
/ˌɪn.təˈnæʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: بین المللی, وابسته به روابط بین المللی;
USER: بین المللی, های بین المللی, بین المللی است, بین المللی را, بین المللی در
GT
GD
C
H
L
M
O
internet
/ˈɪn.tə.net/ = USER: اینترنت, اینترنتی, به اینترنت, اینترنت به, اینترنت را
GT
GD
C
H
L
M
O
interview
/ˈɪn.tə.vjuː/ = NOUN: مذاکره, مصاحبه کردن, دیدار مصاحبه;
USER: مصاحبه, مصاحبه ای, مصاحبه با, از مصاحبه, مصاحبه را
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
introduced
/ˌɪn.trəˈdjuːs/ = ADJECTIVE: معروف;
USER: معرفی, معرفی شده, را معرفی, معرفی کرد, به معرفی
GT
GD
C
H
L
M
O
inventors
/ɪnˈven.tər/ = NOUN: مخترع, جاعل, موجد;
USER: مخترعان, مخترع, مخترعین, مخترعان در
GT
GD
C
H
L
M
O
investment
/ɪnˈvest.mənt/ = NOUN: سرمایه گذاری, مبلغ سرمایه گذاری شده;
USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری های, سرمایه گذاری را, از سرمایه گذاری, به سرمایه گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
isn
/ˈɪz.ənt/ = USER: چندان, ISN, ISN مربوط, ISN مربوط به, ISN مقداری برابربا
GT
GD
C
H
L
M
O
issue
/ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد;
VERB: بیرون آمدن, خارج شدن, صادر شدن;
USER: موضوع, مسئله, شماره, مساله, موضوع را
GT
GD
C
H
L
M
O
issues
/ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد, پی امد, نژاد, اولاد, نتیجه بحی;
USER: مسائل مربوط به, مسائل, مسائل مربوط, به مسائل, مسائل را
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
items
/ˈaɪ.təm/ = NOUN: اقلام;
USER: اقلام, موارد, آیتم, آیتم های, آیتم ها
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
itself
/ɪtˈself/ = PRONOUN: خود, خودش;
USER: خود, خود را, خودش, خودی خود, به خودی خود
GT
GD
C
H
L
M
O
itu
= USER: ITU, استاندارد ITU, های ITU, ITU به, با ITU,
GT
GD
C
H
L
M
O
join
/dʒɔɪn/ = VERB: پیوستن, متصل کردن, پیوند زدن, ازدواج کردن, گراییدن, متحد کردن, پا گذاشتن, در مجاورت بودن;
USER: پیوستن, ملحق, بپیوندید, بپیوندند, ملحق شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
july
/dʒʊˈlaɪ/ = NOUN: جولای, ماه ژوئيه;
USER: جولای, ژوئیه
GT
GD
C
H
L
M
O
june
/dʒuːn/ = NOUN: ژوئن, ماه ژوئن پنجمین ماه سال مسیحی
GT
GD
C
H
L
M
O
keep
/kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه;
USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید
GT
GD
C
H
L
M
O
kind
/kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت;
ADJECTIVE: مهربان, خوب, با محبت, مشفق;
USER: نوع, گونه, مهربان, جور, جنس
GT
GD
C
H
L
M
O
know
/nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن;
USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند
GT
GD
C
H
L
M
O
l
= NOUN: دوازدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: L, ا, از L, L را,
GT
GD
C
H
L
M
O
landmark
/ˈlænd.mɑːk/ = NOUN: راهنما, واقعه برجسته, نشان اختصاصی, نقطه تحول تاریخ;
USER: واقعه برجسته, نقطه عطفی, نقطه ی عطف بود, نقطه عطفی در, که نقطه ی عطف
GT
GD
C
H
L
M
O
language
/ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی;
USER: زبان, زبانی, به زبان, زبان را, زبان های
GT
GD
C
H
L
M
O
large
/lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط;
USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع
GT
GD
C
H
L
M
O
late
/leɪt/ = ADJECTIVE: دیر, مرحوم, اخیر, گذشته, تازه, کند;
ADVERB: اخیرا, تا دیر وقت, تا دیرگاه, بیگاه;
USER: دیر, اواخر, در اواخر, اواخر سال, مرحوم
GT
GD
C
H
L
M
O
later
/ˈleɪ.tər/ = USER: بعد, بعدا, بعدها, بعد از, بعد از آن
GT
GD
C
H
L
M
O
lead
/liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله;
VERB: رهبری کردن, هدایت کردن, سوق دادن, بردن;
USER: رهبری, منجر, منجر شود, سرب, هدایت
GT
GD
C
H
L
M
O
leaders
/ˈliː.dər/ = NOUN: رهبر, فرمانده, رئيس, راس, پیشقدم, راهنما, قائد, پیشوا, سر دسته, سالار, سرور, سر کرده, سرمقاله;
USER: رهبران, از رهبران, به رهبران, که رهبران, رهبران این
GT
GD
C
H
L
M
O
leading
/ˈliː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: برجسته, عمده, پیشتاز, مقدم, پیشین;
NOUN: هدایت, نفوذ, راهنمایی;
USER: برجسته, که منجر, هدایت, عمده, پیشتاز
GT
GD
C
H
L
M
O
lean
/lēn/ = ADJECTIVE: لاغر, ضعیف, اندک, نزار, نحیف, کم سود;
VERB: تکیه کردن, تکیه زدن, کج شدن, خم شدن, پشت دادن, پشت گرمی داشتن;
USER: خم, تکیه, اونوقت, اونوقت همه, تکیه می
GT
GD
C
H
L
M
O
learn
/lɜːn/ = VERB: یاد گرفتن, دانستن, فرا گرفتن, خواندن, اموختن, اگاهی یافتن, خبر گرفتن;
USER: یاد بگیرند, یادگیری, یاد می گیرند, یاد بگیرند که, را یاد بگیرند
GT
GD
C
H
L
M
O
learning
/ˈlɜː.nɪŋ/ = NOUN: یادگیری, فراگیری, دانش, اطلاع, معرفت, فضل وکمال, فضیلت, عرفان;
USER: یادگیری, در یادگیری, های یادگیری, فراگیری, یادگیری در
GT
GD
C
H
L
M
O
less
/les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر;
USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
let
/let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن;
NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی;
USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به
GT
GD
C
H
L
M
O
level
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری;
ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت;
VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن;
USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
liberally
/ˈlɪb.ər.əl/ = USER: آزادانه, سخاوتمندانه, آزادانه در, و آزادی خواه
GT
GD
C
H
L
M
O
life
/laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت;
USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است
GT
GD
C
H
L
M
O
like
/laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه;
CONJUNCTION: مثل;
PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان;
NOUN: نظیر;
ADVERB: بسان;
VERB: دوست داشتن;
USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
likely
/ˈlaɪ.kli/ = ADVERB: احتمالا, شاید;
ADJECTIVE: احتمالی, محتمل, باور کردنی, راست نما;
USER: احتمالا, به احتمال زیاد, محتمل, احتمال وجود دارد, احتمالی
GT
GD
C
H
L
M
O
line
/laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده;
VERB: پوشاندن, خط کشیدن;
USER: خط, سطر, از خط, در خط, رده
GT
GD
C
H
L
M
O
live
/lɪv/ = ADJECTIVE: زنده, سرزنده, موثر, دایر;
VERB: زندگی کردن, زیستن, زنده بودن, منزل کردن, سکون کردن;
USER: زنده, زندگی می کنند, زندگی کردن, زیستن
GT
GD
C
H
L
M
O
lives
/laɪvz/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت;
USER: زندگی, جان, زندگی می کند, زندگی می, در زندگی
GT
GD
C
H
L
M
O
living
/ˈlɪv.ɪŋ/ = NOUN: زندگی, معیشت, وسیله گذران;
ADJECTIVE: زنده, در قید حیات, جاندار, حی, جاودان;
USER: زندگی, زندگی می, زنده, زندگی می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
long
/lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف;
ADVERB: گذشته از وقت;
VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن;
USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
lot
/lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش;
ADVERB: خیلی, بسیار, بسی;
USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
low
/ləʊ/ = ADJECTIVE: پایین, کم, اندک, اهسته, افتاده, فروتن, محقر, پست, پست ومبتذل;
ADVERB: پایین;
NOUN: پایین, صدای گاو;
VERB: صدای گاو کردن;
USER: کم, پایین, کم است, پایین است, اندک
GT
GD
C
H
L
M
O
m
/əm/ = NOUN: سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی بشکل حرف م;
USER: متر, M, م, متر است, M را
GT
GD
C
H
L
M
O
machine
/məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه;
VERB: ماشین کردن, با ماشین رفتن;
USER: ماشین, دستگاه, ماشین آلات, و ماشین آلات, ماشین های
GT
GD
C
H
L
M
O
machines
/məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه;
USER: ماشین, ماشین های, دستگاه های, و ماشین های, و ماشین آلات
GT
GD
C
H
L
M
O
main
/meɪn/ = ADJECTIVE: اصلی, عمده, مهم, نیرومند, تمام, کامل, با اهمیت;
NOUN: دریا;
USER: اصلی, عمده, های اصلی, مهم, اصلی این
GT
GD
C
H
L
M
O
mainstream
/ˈmeɪn.striːm/ = NOUN: مسیر اصلی, راه اصلی جویبار, مسیر جویباری که دران اب جریان دارد;
USER: مسیر اصلی, جریان اصلی, های جریان اصلی, جریان اصلی در, جریان اصلی است
GT
GD
C
H
L
M
O
major
/ˈmeɪ.dʒər/ = ADJECTIVE: عمده, بزرگ, اعظم, بزرگتر, ارشد, کبیر, اکبر, بالغ, مهاد, بیشتر, بیشین;
NOUN: سرگرد;
VERB: متخصص شدن;
USER: عمده, بزرگ, اصلی, عمده ای, های بزرگ
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
makes
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
making
/ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی;
USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت
GT
GD
C
H
L
M
O
management
/ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی;
USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران
GT
GD
C
H
L
M
O
managers
/ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان;
USER: مدیران, از مدیران, به مدیران, مدیران به, مدیران در
GT
GD
C
H
L
M
O
many
/ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه;
ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا;
ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان;
USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد
GT
GD
C
H
L
M
O
market
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن;
USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به
GT
GD
C
H
L
M
O
marketplace
/ˈmɑː.kɪt.pleɪs/ = NOUN: بازار, بازار گاه, میدان فروش کالا;
USER: بازار, بازار به, در بازار, بازار در, بازار فروش
GT
GD
C
H
L
M
O
markets
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
USER: بازارهای, بازارها, بازار های, به بازارهای, بازارهای در
GT
GD
C
H
L
M
O
mastercard
= NOUN: مسترکارت;
USER: مسترکارت, مسترکارد, مستر, مستر کارت, MasterCard بر
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
meaning
/mēn/ = NOUN: معنی, مفهوم, منظور, مقصود, مراد, ارش, مفاد, فحوا;
USER: معنی, این معنی, به معنی, به این معنی, مفهوم
GT
GD
C
H
L
M
O
means
/miːnz/ = NOUN: چاره;
USER: به معنی, به معنای, بدان معنی است, به این معنی, بدین معنی است
GT
GD
C
H
L
M
O
mechanisms
/ˈmek.ə.nɪ.zəm/ = NOUN: مکانیزم, دستگاه, طرز کار, ماشین, ساختمان, اجزاء متشکله چیزی, اجزاء و عوامل مکانیکی;
USER: مکانیسم, مکانیزم, مکانیسم های, مکانیزم های, ساز و کارهای
GT
GD
C
H
L
M
O
media
/ˈmiː.di.ə/ = NOUN: رسانه ها, واسطهها, پوشش میانی عرق;
USER: رسانه ها, رسانه, رسانه های, رسانه ای, های رسانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
medicines
/ˈmed.ɪ.sən/ = NOUN: پزشکی, طب, دارو, دوا, علم طب, علم علاج;
USER: دارو, داروهای, داروها, داروها را, از داروها
GT
GD
C
H
L
M
O
meeting
/ˈmiː.tɪŋ/ = NOUN: نشست, جلسه, ملاقات, مجمع, برخورد, اجتماع, انجمن, میتینگ, تلاقی, جماعت همراهان, جماعت, اجماع, هم ایش;
ADJECTIVE: متلاقی;
USER: جلسه, نشست, ملاقات, دیدار, جلسه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
messy
/ˈmes.i/ = ADJECTIVE: کثیف, شلوغ, بهم خورده, اشفته, شلوغ کار;
USER: کثیف, شلوغ, بهم خورده, شلوغ کار, اشفته
GT
GD
C
H
L
M
O
meta
/ˈmet.ə/ = USER: متا, فرا, های متا, متا است, متا دارد
GT
GD
C
H
L
M
O
middlemen
/ˈmɪd.l̩.mæn/ = NOUN: واسطه, دلال, ادم میانه رو, نفر وسط صف;
USER: واسطه ها, واسطه, واسطه های, واسطهها
GT
GD
C
H
L
M
O
might
/maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش;
USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
mind
/maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان;
VERB: یاداوری کردن, تذکر دادن, مراقب بودن, مواظبت کردن, ملتفت بودن;
USER: ذهن, ذهن می, ذهن متبادر, در ذهن, ذهن متبادر می
GT
GD
C
H
L
M
O
minds
/maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان, مشعر;
USER: ذهن, اذهان, افکار, ذهن های, ذهن ها
GT
GD
C
H
L
M
O
minsky
= USER: مینسکی
GT
GD
C
H
L
M
O
moment
/ˈməʊ.mənt/ = NOUN: لحظه, زمان, موقع, دم, هنگام, اهمیت, ان;
USER: لحظه, لحظه ای, زمان, لحظه ای که, موقع
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
most
/məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین;
NOUN: مقدار زیاد;
USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
much
/mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور;
ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده;
USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
name
/neɪm/ = NOUN: نام, اسم, نام و شهرت, نام خودمانی, تسمیه, خوشنامی, اب رو;
VERB: نامیدن, نام دادن, بنام صدا کردن, خواندن;
USER: نام, اسم, نام و نام خانوادگی, به نام, نام و نام
GT
GD
C
H
L
M
O
narrow
/ˈnær.əʊ/ = ADJECTIVE: محدود, باریک, تنگ, کوته فکر, دراز و باریک, ضیق;
VERB: محدود کردن, باریک شدن, باریک کردن, خرد ساختن, خرد شدن, خرد کردن;
NOUN: کم پهنا;
USER: باریک, تنگ, محدود, های باریک, های تنگ
GT
GD
C
H
L
M
O
natural
/ˈnætʃ.ər.əl/ = ADJECTIVE: طبیعی, ذاتی, عادی, فطری, بدیهی, ساده, استعداد ذاتی, قهری, سرشتی, نهادی, جبلی, دیوانه, خلقی, غریزی;
NOUN: احمق;
USER: طبیعی, های طبیعی, طبیعی است, طبیعی به
GT
GD
C
H
L
M
O
navigate
/ˈnæv.ɪ.ɡeɪt/ = VERB: هدایت کردن, کشتیرانی کردن;
USER: حرکت, حرکت به, حرکت کنید, حرکت در, حرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
need
/niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی;
VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج
GT
GD
C
H
L
M
O
needing
/niːd/ = VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن;
USER: نیاز, نیاز به, که نیاز, نیاز دارند, که نیاز به
GT
GD
C
H
L
M
O
needs
/nēd/ = NOUN: نیازها;
ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم;
USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به
GT
GD
C
H
L
M
O
neither
/ˈnaɪ.ðər/ = PRONOUN: هیچ یک, هیچیک از این دو;
USER: هیچ یک, نه, و نه, نه به
GT
GD
C
H
L
M
O
network
/ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری;
USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را
GT
GD
C
H
L
M
O
networks
/ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری;
USER: شبکه, شبکه های, شبکه ها, از شبکه, از شبکه های
GT
GD
C
H
L
M
O
neural
/ˈnjʊə.rəl/ = ADJECTIVE: عصبی, وابسته بعصب, وابسته به سلسله اعصاب;
USER: عصبی, های عصبی, عصبی در, عصبی را, عصبی است
GT
GD
C
H
L
M
O
neutral
/ˈnjuː.trəl/ = ADJECTIVE: خنثی, بی طرف, بدون جانبداری, نادر گیر, بی رنگ;
USER: خنثی, های خنثی, بی طرف, بیطرف, خنثی می
GT
GD
C
H
L
M
O
next
/nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین;
PREPOSITION: جنب;
ADVERB: سپس;
USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
nice
/naɪs/ = ADJECTIVE: خوب, دلپذیر, مودب, دلپسند, نجیب, خوش ایند;
USER: خوب, خوبی, به خوبی, خوب است, خوبی در
GT
GD
C
H
L
M
O
niche
/niːʃ/ = NOUN: طاقچه, تو رفتگی در دیوار;
VERB: توی دیوار گذاشتن;
USER: تو رفتگی در دیوار, طاقچه, رفتگی در دیوار, طاقچه های, های طاقچه
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
node
/nəʊd/ = NOUN: گره, غده, اشکال, دشواری, ورم, بر امدگی;
USER: گره, گره های, گره ها, گره را, گره در
GT
GD
C
H
L
M
O
nodes
/nəʊd/ = NOUN: گره, غده, اشکال, دشواری, ورم, بر امدگی;
USER: گره ها, گره, گره های, نودها, گره در
GT
GD
C
H
L
M
O
nor
/nɔːr/ = CONJUNCTION: هیچ یک;
USER: نه, و نه, است و نه, و نه به, و نه در
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
note
/nəʊt/ = NOUN: تبصره, یادداشت, نت, کلید پیانو, اهنگ صدا, نوت موسیقی, یادداشت ها;
VERB: ذکر کردن, توجه کردن, یادداشت کردن, تذکاریه یادداشت کردن, ثبت کردن, بخاطر سپردن, ملاحظه کردن, نوت موسیقی نوشتن;
USER: یادداشت, توجه داشته باشید, یاد داشته باشید, به یاد داشته باشید, توجه داشته باشید که
GT
GD
C
H
L
M
O
notes
/nəʊt/ = NOUN: تبصره, یادداشت, نت, کلید پیانو, اهنگ صدا, نوت موسیقی, یادداشت ها;
USER: یادداشت ها, یادداشت, یادداشت های, یادداشتهای, نت های
GT
GD
C
H
L
M
O
notion
/ˈnəʊ.ʃən/ = NOUN: مفهوم, تصور, نظریه, اندیشه, عقیده, پندار, ادراک, فکر, خاطر, خیال, خاطره;
USER: مفهوم, تصور, نظریه, اندیشه, عقیده
GT
GD
C
H
L
M
O
nov
/nəʊˈvem.bər/ = USER: نوامبر
GT
GD
C
H
L
M
O
now
/naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه;
USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا
GT
GD
C
H
L
M
O
obvious
/ˈɒb.vi.əs/ = ADJECTIVE: واضح, بدیهی, مشهود, علنی, اشکار, هویدا, ظاهر, مفهوم, مریی, فاش;
USER: واضح, آشکار, بدیهی, واضح است, مشهود
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
officer
/ˈɒf.ɪ.sər/ = NOUN: افسر, مامور, صاحب منصب, سر کرده;
VERB: افسر معین کردن, فرماندهی کردن;
USER: افسر, مامور, افسران, مأمور, از افسران
GT
GD
C
H
L
M
O
official
/əˈfɪʃ.əl/ = ADJECTIVE: رسمی, موثق و رسمی;
NOUN: صاحب منصب, عالیرتبه;
USER: رسمی, مقام, از مقامات, های رسمی, مقام رسمی
GT
GD
C
H
L
M
O
officials
/əˈfɪʃ.əl/ = NOUN: صاحب منصب, عالیرتبه;
USER: مقامات, مسئولان, مقام های, مقامات رسمی, از مقامات
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
once
/wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی;
USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
ones
/wʌn/ = NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: آنهایی که, آنهایی, آنهایی که در, از آنهایی که, آنهایی که به
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
open
/ˈəʊ.pən/ = ADJECTIVE: باز, سرگشاده, گشوده, علنی, روباز, دایر, مفتوح, اشکار;
VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن;
USER: باز, باز کردن, را باز, گشودن, را باز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
operate
/ˈɒp.ər.eɪt/ = VERB: عمل کردن, اداره کردن, گرداندن, بکار انداختن, راه انداختن, قطع کردن, بفعالیت واداشتن, بهرهبرداری کردن, دایر بودن, عمل جراحی کردن;
USER: عمل, کار گیرند, عمل می, به کار گیرند, عمل می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
opportunity
/ˌɒp.əˈtjuː.nə.ti/ = NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت;
USER: فرصت, فرصتی, فرصت را, فرصت های, فرصت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
optimal
/ˈɒp.tɪ.məm/ = ADJECTIVE: بهین, مربوط به کمال مطلوب;
USER: بهینه, مطلوب, مطلوب است, بهینه را, مطلوب را
GT
GD
C
H
L
M
O
optimize
/ˈɒp.tɪ.maɪz/ = VERB: بهینه ساختن, خوش بین بودن, بهین ساختن;
USER: بهینه سازی, بهینه, برای بهینه سازی, بهینه کردن, به بهینه سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
optimized
/ˈɒp.tɪ.maɪz/ = ADJECTIVE: بهینه, بهینه شده;
USER: بهینه, بهینه سازی, بهینه سازی شده, بهینه شده, بهینه شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
orders
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه, حواله, دسته, زمره, فرمایش, نوع, ارجاع, ردیف, مقام, ایین, ساز, انتظام, امریه, ضابطه, دسته اجتماعی, طرز قرار گیری, صنف, سیاق, ایین و مراسم, خط, فرقهیاجماعت مذهبی, گروهخاصی, درمان, ارایش, رسم, انجمن;
USER: سفارشات, دستور, میزان سفارشات, سفارشات را, از سفارشات
GT
GD
C
H
L
M
O
organisms
/ˈɔː.ɡən.ɪ.zəm/ = NOUN: اندامگان, ترکیب موجود زنده, مزاج;
USER: موجودات زنده, موجودات, ارگانیسم, ارگانیسم های, ارگانیسم ها
GT
GD
C
H
L
M
O
organizing
/ˈɔː.ɡən.aɪz/ = NOUN: سازماندهی;
USER: سازماندهی, سازمان, سازمان دهی, را سازماندهی, برای سازماندهی
GT
GD
C
H
L
M
O
other
/ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر;
USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
others
/ˈʌð.ər/ = USER: دیگران, دیگر, دیگران است, دیگران را, دیگران در
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
out
/aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده;
ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از;
VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن;
NOUN: راه حل;
USER: خارج, از, بیرون, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
outsource
/ˈaʊt.sɔːs/ = USER: برون سپاری, برون سپاری به, های برون سپاری, برون سپاری و, برون سپاری در
GT
GD
C
H
L
M
O
outsources
/ˈaʊt.sɔːs/ = USER: برون سپاری
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
overall
/ˌəʊ.vəˈrɔːl/ = ADVERB: روی هم رفته, سرتاسر, همه جا;
ADJECTIVE: سراسر, شامل همه چیز;
NOUN: لباس کار, بالا پوش;
USER: به طور کلی, کلی, طور کلی, دهی بندی, های کلی
GT
GD
C
H
L
M
O
overhead
/ˈəʊ.və.hed/ = ADJECTIVE: هوایی, بالاسری, بالا, فوقانی;
ADVERB: در بالای سر, بالا;
NOUN: مخارج کلی;
USER: هوایی, سربار, بالاسری, در بالای سر, مخارج کلی
GT
GD
C
H
L
M
O
oversubscribed
GT
GD
C
H
L
M
O
own
/əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی;
PRONOUN: خودی, مال خودم;
VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی
GT
GD
C
H
L
M
O
owners
/ˈəʊ.nər/ = NOUN: مالک, دارنده, خواجه;
USER: صاحبان, مالکان, دارندگان, از صاحبان, به صاحبان
GT
GD
C
H
L
M
O
package
/ˈpæk.ɪdʒ/ = NOUN: بسته, عدل, قوطی, بستهبندی کردن;
USER: بسته, بسته بندی, بسته های, بسته ی, بسته به
GT
GD
C
H
L
M
O
packages
/ˈpæk.ɪdʒ/ = NOUN: بسته, عدل, قوطی, بستهبندی کردن;
USER: بسته, بسته های, بسته بندی, بسته بندی های, بسته بندی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
part
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه;
VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن;
USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
participants
/pɑːˈtɪs.ɪ.pənt/ = NOUN: شرکت کننده, شریک, سهیم, انباز, همراه;
USER: شرکت کنندگان, شرکت کنندگان در, از شرکت کنندگان, شرکت کنندگان به, به شرکت کنندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
participation
/pɑːˌtɪs.ɪˈpeɪ.ʃən/ = USER: مشارکت, شرکت, مشارکت در, از مشارکت
GT
GD
C
H
L
M
O
parts
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه, جزء مرکب چیزی, جزء مساوی, اسباب یدکی اتومبیل, نقش بازگیر, پا, شقه;
USER: قطعات, بخش, قسمت, نقاط, بخش های
GT
GD
C
H
L
M
O
passing
/ˈpɑː.sɪŋ/ = NOUN: عبور, گذرنده, مرگ, مرور;
ADJECTIVE: زود گذر, فانی, بالغ بر;
ADVERB: در گذشت;
USER: عبور, عبور از, از عبور, از گذراندن, گذرنده
GT
GD
C
H
L
M
O
past
/pɑːst/ = ADJECTIVE: گذشته, قبلی, سابق, ماورای, ماقبل, قدیمی, پایان یافته, وابسته بزمان گذشته;
PREPOSITION: گذشته از;
NOUN: سابقه, پیشینه;
ADVERB: پیش, پیش از, در ماورای, دور از;
USER: گذشته, گذشته به, قبلی, گذشته از
GT
GD
C
H
L
M
O
patterns
/ˈpæt.ən/ = NOUN: الگو, طرح, مدل, نقش, سرمشق, انگاره, ملاک, صفات و خصوصیات فردی, نظیر بودن, مسطوره;
USER: الگوهای, الگوی, الگوها, الگو, الگوهایی
GT
GD
C
H
L
M
O
pay
/peɪ/ = NOUN: پرداخت, اجرت, تادیه, حقوق ماهیانه;
VERB: پرداختن, پرداخت کردن, دادن, تلافی کردن, کارسازی داشتن, بجا آوردن, انجام دادن, پول دادن, ادا کردن, هزینه چیزی را قبول کردن;
USER: پرداخت, پرداخت هزینه, بپردازد, پرداخت می, به پرداخت
GT
GD
C
H
L
M
O
people
/ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه;
VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن;
USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
perceived
/pəˈsiːv/ = VERB: درک کردن, دیدن, حس کردن, فهمیدن, دریافتن, مشاهده کردن, ملاحظه کردن;
USER: درک, درک شده, تصور, درک می, تصور می
GT
GD
C
H
L
M
O
perfect
/ˈpɜː.fekt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام عیار, بی عیب, درست, مکمل, سرامد, اتم, کاملا رسیده, گسترده;
VERB: تکمیل کردن, عالی ساختن;
USER: کامل, بی نقص, کامل است, ایده آل, تمام عیار
GT
GD
C
H
L
M
O
peripheral
/pəˈrɪf.ər.əl/ = ADJECTIVE: جنبی, پیرامونی, خارجی, خارجی, ثانوی, دورهای, وابسته به محیط;
USER: جنبی, محیطی, های جانبی, پیرامونی, های محیطی
GT
GD
C
H
L
M
O
photo
/ˈfəʊ.təʊ/ = NOUN: عکس, عکس برداشتن از;
VERB: عکسبرداری کردن;
USER: عکس, عکس به, عکس های, عکس را, عکس ها
GT
GD
C
H
L
M
O
picking
/pik/ = NOUN: جیب بری, پس مانده, دله دزدی;
ADJECTIVE: ناخنک زنی;
USER: جیب بری, چیدن, پس مانده, از چیدن, به چیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
picture
/ˈpɪk.tʃər/ = NOUN: تصویر, عکس, تصور, منظره, رسم, سینما, وصف, نگار, تمثال, صورت;
VERB: مجسم کردن, روشن ساختن, نقاشی کردن, با عکس نشان دادن;
USER: عکس, تصویر, تصویری, تصویر را, تصویر به
GT
GD
C
H
L
M
O
pictured
/ˈpɪk.tʃər/ = VERB: مجسم کردن, روشن ساختن, نقاشی کردن, با عکس نشان دادن;
USER: تصویر, در تصویر, به تصویر, در عکس, تصویر شده
GT
GD
C
H
L
M
O
pioneer
/ˌpaɪəˈnɪər/ = NOUN: پیشگام, پیشرو, پیشقدم, سرباز مهندس;
ADJECTIVE: نو;
VERB: پیشقدم شدن;
USER: پیشگام, PIONEER, پیشرو, از پیشگامان, پیشگام در
GT
GD
C
H
L
M
O
placed
/pleɪs/ = VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: قرار داده شده, قرار داده, قرار می گیرد, قرار داده است, قرار گرفته است
GT
GD
C
H
L
M
O
platform
/ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی;
USER: بستر های نرم افزاری, پلت فرم, پلت فرم های, پلت فرم به, های پلت فرم
GT
GD
C
H
L
M
O
pledged
/pledʒ/ = VERB: متعهد شدن, گرو گذاشتن, بسلامتی کسی باده نوشیدن, التزام دادن, عهد کردن;
USER: متعهد, قول داد, متعهد شدند, متعهد شده, وعده داده
GT
GD
C
H
L
M
O
point
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن;
USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
policy
/ˈpɒl.ə.si/ = NOUN: سیاست, خط مشی, بیمه نامه, سیاستمداری, کاردانی, ورقه بیمه, سند معلق به انجام شرطی;
USER: سیاست, سیاست های, خط مشی, سیاست حفظ, سیاست گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
possibilities
/ˌpɒs.əˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: احتمال, امکان, شق, چیز ممکن;
USER: احتمالات, فرصت, احتمالات را, امکان
GT
GD
C
H
L
M
O
potential
/pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه;
ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی;
USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را
GT
GD
C
H
L
M
O
powers
/paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی, زبر دستی, بنیه, سلطنت, سلطهنیروی برق, قدرت دید ذره بین, بازو, پا, توش;
USER: قدرت, قدرت های, قدرتهای, اختیارات, قدرتها
GT
GD
C
H
L
M
O
predict
/prɪˈdɪkt/ = VERB: پیش گویی کردن, قبلا پیش بینی کردن;
USER: پیش بینی, پیش بینی می, پیش بینی کند, را پیش بینی, در پیش بینی
GT
GD
C
H
L
M
O
premise
/ˈprem.ɪs/ = NOUN: بنیاد و اساس بحی, فرض قبلی, فرضیه مقدم, قضیه ثابت یا اثبات شده, صغری و کبرای قیاس منطقی;
VERB: فرض منطقی کردن;
USER: فرض, قضیه, مقدمه, فرضیه, فرض این
GT
GD
C
H
L
M
O
prevail
/prɪˈveɪl/ = VERB: چیره شدن, چربیدن, مستولی شدن, شایع شدن, غالب امدن;
USER: چیره شدن, غالب, غلبه, پیروز شویم, غالب می
GT
GD
C
H
L
M
O
primers
GT
GD
C
H
L
M
O
privacy
/ˈprɪv.ə.si/ = NOUN: خلوت, پنهانی, پوشیدگی, تنهایی, اختفاء;
USER: خلوت, حریم خصوصی, حفظ حریم خصوصی, از حریم خصوصی, حریم شخصی کاربران
GT
GD
C
H
L
M
O
probably
/ˈprɒb.ə.bli/ = ADVERB: شاید, محتملا;
USER: شاید, احتمالا, احتمالا به, محتملا
GT
GD
C
H
L
M
O
processing
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: پردازش;
USER: پردازش, فرآوری, های پردازش, از پردازش, و پردازش
GT
GD
C
H
L
M
O
producers
/prəˈdjuː.sər/ = NOUN: سازنده, تولید کننده, مولد;
USER: تولید, تولید کنندگان, تولیدکنندگان, از تولید, از تولید کنندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
product
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در
GT
GD
C
H
L
M
O
project
/ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن;
VERB: طرح ریختن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, برجسته بودن, پیش افکندن, پرتاب کردن;
USER: پروژه, طرح, پروژه های, پروژه را, پروژه به
GT
GD
C
H
L
M
O
proposed
/prəˈpəʊz/ = ADJECTIVE: مطرح;
USER: مطرح, پیشنهاد, پیشنهاد شده, را پیشنهاد, پیشنهاد شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
protect
/prəˈtekt/ = VERB: حمایت کردن, حفاظت کردن, حراست کردن, حمایت کردن از, مصون کردن, محفوظ کردن, نیکداشت کردن, حفظ کردن, نگه داری کردن;
USER: محافظت, حفاظت, محافظت از, حفاظت از, محافظت می
GT
GD
C
H
L
M
O
proved
/pruːv/ = VERB: ثابت کردن, اثبات کردن, عیار گرفتن, در امدن, نمونه گرفتن، محک زدن;
USER: ثابت, اثبات, ثابت کرد, ثابت شده, به اثبات رسانده
GT
GD
C
H
L
M
O
provide
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند
GT
GD
C
H
L
M
O
purchased
/ˈpɜː.tʃəs/ = VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن;
USER: خریداری شده, خریداری, خریداری کرد, را خریداری, خریداری کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
purpose
/ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد;
VERB: در نظر داشتن, قصد داشتن;
USER: هدف, منظور, مقصود, با هدف, قصد
GT
GD
C
H
L
M
O
purposes
/ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد;
USER: اهداف, مقاصد, منظور, به منظور, از اهداف
GT
GD
C
H
L
M
O
question
/ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام;
VERB: پرسیدن, پرسش کردن, تحقیق کردن, تردید کردن در;
USER: سوال, پرسش, سئوال, مسئله, موضوع
GT
GD
C
H
L
M
O
quick
/kwɪk/ = ADJECTIVE: سریع, فوری, تند, چابک, زنده, چست, سریع السیر, فرز, جلد, سرزنده, سبک;
USER: سریع, میانبر, سریع است, سریع و, های سریع
GT
GD
C
H
L
M
O
quite
/kwaɪt/ = ADVERB: کاملا, واقعا, بکلی, تماما;
USER: کاملا, بسیار, کاملا به, واقعا, که کاملا
GT
GD
C
H
L
M
O
r
/ɑr/ = USER: R, R در, R را, r به,
GT
GD
C
H
L
M
O
ran
/ræn/ = VERB: دویدن, اداره کردن, ادامه دادن, راندن, پخش شدن, پیمودن, دایر بودن, جاری شدن, دوام یافتن, نشان دادن, پوییدن;
USER: فرار, زد, دوید, فرار کرد, فرار کردند
GT
GD
C
H
L
M
O
rate
/reɪt/ = NOUN: نرخ, میزان, سرعت, روش, درچند;
VERB: سنجیدن, ارزیابی کردن, نرخ بستن بر چیزی, بها گذاشتن بر, بر اورد کردن, شمردن;
USER: نرخ, میزان, سرعت, ضربان, تعداد ضربان
GT
GD
C
H
L
M
O
re
/riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به;
USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره
GT
GD
C
H
L
M
O
reach
/riːtʃ/ = VERB: رسیدن به, نائل شدن, نائل شدن به;
NOUN: برد, حصول, حیطه, کشش, رسایی;
USER: رسیدن به, رسیدن, برسد, دستیابی به, در رسیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
reacts
/riˈækt/ = VERB: عکس العمل نشان دادن, واکنش نشان دادن, واکنش کردن, تحت تاثیر واقع شدن;
USER: واکنش نشان می دهد, واکنش می دهد, واکنش نشان داده, واکنش نشان میدهد, واکنش نشان داده و
GT
GD
C
H
L
M
O
read
/riːd/ = VERB: خواندن, قرائت کردن, باز خواندن, تعبیر کردن;
USER: خواندن, عنوان خوانده شده, به عنوان خوانده شده, خوانده شده, خوانده
GT
GD
C
H
L
M
O
reality
/riˈæl.ɪ.ti/ = NOUN: واقعیت, حقیقت, هستی, معنی, اصلیت, اصالت وجود;
USER: واقعیت, حقیقت, واقعیت است, واقعیت این, واقعیت را
GT
GD
C
H
L
M
O
realizing
/ˈrɪə.laɪz/ = VERB: تحقق بخشیدن, پی بردن, فهمیدن, تحقق یافتن, درک کردن, قوه اوردن, واقعی کردن, دریافتن, نقد کردن;
USER: تحقق, متوجه, تحقق بخشیدن, خود متوجه باشند, از تحقق
GT
GD
C
H
L
M
O
really
/ˈrɪə.li/ = ADVERB: واقعا, راستی, براستی, بالفعل;
USER: واقعا, واقعا به, که واقعا, واقعا در, واقعا از
GT
GD
C
H
L
M
O
receiving
/rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن;
USER: دریافت, از دریافت, دریافت می, را دریافت, دریافت کننده
GT
GD
C
H
L
M
O
recently
/ˈriː.sənt.li/ = ADVERB: تازه, بتازگی;
USER: تازه, اخیرا, به تازگی, اخیرا به, به تازگی به
GT
GD
C
H
L
M
O
recognize
/ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: شناختن, تشخیص, رسمیت شناختن, را تشخیص, به رسمیت شناختن
GT
GD
C
H
L
M
O
recognizes
/ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: به رسمیت می شناسد, رسمیت می شناسد, به رسمیت شناخته, به رسمیت میشناسد, رسمیت می شناسد به
GT
GD
C
H
L
M
O
recognizing
/ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: به رسمیت شناختن, شناخت, رسمیت شناختن, تشخیص, شناسایی
GT
GD
C
H
L
M
O
refresher
/rɪˈfreʃ.ər/ = NOUN: تازه کننده, طراوات بخش;
USER: طراوات بخش, طراوات, یادآوری, تازه کننده, برای تازه کردن آموختهها
GT
GD
C
H
L
M
O
registrants
GT
GD
C
H
L
M
O
related
/rɪˈleɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: مربوط, وابسته, منسوب, منتسب, خودمانی, مقارن;
USER: مرتبط, مربوط, مرتبط با, در رابطه, های مربوط
GT
GD
C
H
L
M
O
relationship
/rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی;
USER: ارتباط, رابطه, روابط, رابطه ای, نسبت
GT
GD
C
H
L
M
O
reliability
/rɪˈlaɪə.bl̩/ = NOUN: قابلیت اطمینان, اعتبار, قابلیت اعتماد;
USER: قابلیت اطمینان, اعتبار, اطمینان, قابل اعتماد بودن, قابلیت اعتماد
GT
GD
C
H
L
M
O
remember
/rɪˈmem.bər/ = VERB: بخاطر آوردن, بخاطر داشتن, یاد اوردن;
USER: به یاد داشته باشید, یاد داشته باشید, خاطر داشته باشید, به خاطر داشته باشید, یاد داشته باشید که
GT
GD
C
H
L
M
O
reputation
/ˌrep.jʊˈteɪ.ʃən/ = NOUN: شهرت, اعتبار, خوشنامی, سابقه, اشتهار, نیکنامی, اوازه, اب رو;
USER: شهرت, اعتبار, شهرت به, شهرت و اعتبار, رتبه های اعتبار متعلق
GT
GD
C
H
L
M
O
requests
/rɪˈkwest/ = NOUN: درخواست, تقاضا, خواست, خواهش, طلب, ابرام;
USER: درخواست, درخواستهای, درخواست ها, به درخواست, درخواست می
GT
GD
C
H
L
M
O
resell
/ˌriːˈsel/ = USER: فروش, فروش مجدد, فروشند, دوباره فروخته, دوباره بفروشد
GT
GD
C
H
L
M
O
resources
/ˈrēˌsôrs,ˈrēˈzôrs,riˈsôrs,riˈzôrs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار;
USER: منابع, از منابع, به منابع, منابع را, منابع به
GT
GD
C
H
L
M
O
revolutionize
/ˌrev.əˈluː.ʃən.aɪz/ = VERB: انقلابی کردن, تغییرات اساسی دادن;
USER: انقلابی کردن, انقلابی, انقلابی در, را متحول, تغییرات اساسی دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
reward
/rɪˈwɔːd/ = NOUN: پاداش, جایزه, انعام, اجر, مزد, عوض, سزا, مژدگانی;
VERB: پاداش دادن, عوض دادن, سزا دادن, اجر دادن;
USER: پاداش, پاداش دادن, اجر, جایزه, عوض
GT
GD
C
H
L
M
O
rewards
/rɪˈwɔːd/ = NOUN: پاداش, جایزه, انعام, اجر, مزد, عوض, سزا, مژدگانی;
USER: پاداش, پاداش های, پاداشهای, پاداش ها, پاداش و جبران
GT
GD
C
H
L
M
O
right
/raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق;
NOUN: حق;
ADVERB: در سمت راست;
VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن;
USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح
GT
GD
C
H
L
M
O
rights
/raɪt/ = NOUN: حق;
USER: حقوق, حقوق این, از حقوق, حقوق برای, به حقوق
GT
GD
C
H
L
M
O
rise
/raɪz/ = VERB: بالا آمدن, بالا رفتن, برخاستن, خاستن, بلند شدن;
NOUN: طلوع, ترقی, صعود, قیام, پیشرفت, فراز, ترقی خیز;
USER: بالا رفتن, طلوع, قیام, صعود, برخاستن
GT
GD
C
H
L
M
O
risk
/rɪsk/ = NOUN: ریسک, خطر, مخاطره, احتمال زیان و ضرر, گشاد بازی;
VERB: بخطر انداختن;
USER: خطر, ریسک, معرض خطر, خطر ابتلا به, در معرض خطر
GT
GD
C
H
L
M
O
robot
/ˈrəʊ.bɒt/ = NOUN: ادمک, دستگاه خودکار, ادممصنوعی, ادم مکانیکی, ادم ماشینی;
USER: ربات, روبات, ربات به, ربات را, ربات در
GT
GD
C
H
L
M
O
robotics
/rəʊˈbɒt.ɪks/ = USER: رباتیک, روبوتیک, روباتیک, روبات ها
GT
GD
C
H
L
M
O
robust
/rəʊˈbʌst/ = ADJECTIVE: تنومند, قوی هیکل, ستبر, خوش بنیه, هیکل دار;
USER: تنومند, قوی, قوی است, قوی در, های قوی
GT
GD
C
H
L
M
O
running
/ˈrʌn.ɪŋ/ = ADJECTIVE: جاری, دونده, مداوم, مناسب برای مسابقه دو, پویا;
USER: جاری, حال اجرا, در حال اجرا, حال اجرا است, حال اجرا در
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
said
/sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده;
USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت
GT
GD
C
H
L
M
O
sale
/seɪl/ = NOUN: فروش, حراج, بازار فروش, سلف فروشی سهاماوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی;
USER: فروش, فروش می, فروش و, فروش در, فروش به
GT
GD
C
H
L
M
O
salesforce
GT
GD
C
H
L
M
O
same
/seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت;
USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان
GT
GD
C
H
L
M
O
say
/seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن;
NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن;
USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم
GT
GD
C
H
L
M
O
scalable
/ˈskeɪ.lə.bl/ = USER: مقیاس پذیر, های مقیاس پذیر, مقیاس پذیر است, مقیاس پذیر به, مقیاس پذیر و
GT
GD
C
H
L
M
O
scale
/skeɪl/ = NOUN: مقیاس, اندازه, ترازو, درجه, معیار, گام, فلس, پوسته, نسبت, تناسب, کفه ترازو, وزن, پله, هر چیز پله پله, مقیاس نقشه, وسیله سنجش, خط مقیاس, هر چیز مدرج, پولک یا پوسته بدن جانور, اعداد روی درجه گرماسنج و غیره;
VERB: مقیاس کردن, نقشه کشیدن, مقیاس گذاشتن, پیمودن, توزین کردن;
USER: مقیاس, در مقیاس, اندازه, مقیاس های, با مقیاس
GT
GD
C
H
L
M
O
science
/saɪəns/ = NOUN: علم, دانش, معرفت;
USER: علم, علوم, دانش, علم را
GT
GD
C
H
L
M
O
scientist
/ˈsaɪən.tɪst/ = NOUN: دانشمند, عالم;
USER: دانشمند, دانشمند و, عالم
GT
GD
C
H
L
M
O
seamlessly
/ˈsiːm.ləs/ = USER: یکپارچه, های یکپارچه, یکپارچه می, یکپارچه از, یکپارچه در
GT
GD
C
H
L
M
O
secure
/sɪˈkjʊər/ = ADJECTIVE: امن, ایمن, مطمئن, محکم, محفوظ, در امان, بی خطر, استوار;
VERB: حفظ کردن, ضامن دار کردن, تامین کردن, محفوظ داشتن تامین کردن;
USER: ایمن, امن, ایمن سازی, تامین امنیت, مطمئن
GT
GD
C
H
L
M
O
security
/sɪˈkjʊə.rɪ.ti/ = NOUN: امنیت, تامین, ایمنی, تضمین, وثیقه, اطمینان, ضمانت, امان, ضامن, اسایش خاطر, گرو, سلامت, سلامتی, ضمانتنامه;
USER: امنیت, امنیتی, های امنیتی, ایمنی, تامین
GT
GD
C
H
L
M
O
see
/siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
NOUN: مقر یا حوزه اسقفی;
USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که
GT
GD
C
H
L
M
O
seeing
/si:/ = NOUN: مشاهده, دید, رویت, قوه دید, بینش;
ADJECTIVE: بینا;
USER: مشاهده, دیدن, از دیدن, به دیدن, با دیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
seek
/siːk/ = VERB: جستجو کردن, طلبیدن, طلب کردن, جوییدن, پوییدن, پیگردی کردن;
USER: به دنبال, دنبال, جستجوی, در پی, در جستجوی
GT
GD
C
H
L
M
O
seemed
/sēm/ = VERB: بنظر امدن, نمودن, وانمود شدن, وانمود کردن;
USER: به نظر می رسید, نظر می رسید, به نظر میرسید, به نظر می رسد, نظر می رسید که
GT
GD
C
H
L
M
O
self
/self/ = PRONOUN: خود, خویشتن, خویش;
NOUN: نفس, نفس خود, شخصیت, جنبه, حالت, وضع, حال;
USER: خود, نفس, از خود, خویشتن, خویش
GT
GD
C
H
L
M
O
sellers
/ˈsel.ər/ = NOUN: فروشنده;
USER: فروشندگان, فروشنده, از فروشندگان, فروشندگان به, فروشندگان در
GT
GD
C
H
L
M
O
sense
/sens/ = NOUN: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور, جهت, هوش, مضمون, مفاد, حس تشخیص;
VERB: حس کردن, فهمیدن;
USER: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور
GT
GD
C
H
L
M
O
series
/ˈsɪə.riːz/ = NOUN: سلسله, رده, رشته, دنباله, ردیف, صف;
USER: سلسله, سری, مجموعه ای, رشته, های سری
GT
GD
C
H
L
M
O
serve
/sɜːv/ = VERB: خدمت کردن, بکار رفتن, پیشخدمتی کردن, خدمت انجام دادن, بدرد خوردن, توپ را زدن, خوراک دادن;
USER: خدمت, در خدمت, خدمت به, خدمت می کنند, خدمت می
GT
GD
C
H
L
M
O
served
/sɜːv/ = VERB: خدمت کردن, بکار رفتن, پیشخدمتی کردن, خدمت انجام دادن, بدرد خوردن, توپ را زدن, خوراک دادن;
USER: خدمت کرده است, خدمت, خدمت کرده, در خدمت, خدمت کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
serves
/sɜːv/ = USER: در خدمت, خدمت, خدمت می کند, عمل می کند, خدمت می
GT
GD
C
H
L
M
O
serving
/ˈsɜː.vɪŋ/ = VERB: خدمت کردن, بکار رفتن, پیشخدمتی کردن, خدمت انجام دادن, بدرد خوردن, توپ را زدن, خوراک دادن;
USER: خدمت, خدمت به, در خدمت, خدمت می, خدمت می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
sexier
/ˈsek.si/ = ADJECTIVE: شهوت انگیز, دارای تمایلات جنسی, دارای احساسات شهوانی
GT
GD
C
H
L
M
O
shared
/ʃeəd/ = VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن;
USER: به اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته, به اشتراک گذاشته, اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته می
GT
GD
C
H
L
M
O
shoe
/ʃuː/ = NOUN: کفش, نعل اسب, کفش پوشیدن;
VERB: دارای کفش کردن, نعل زدن به;
USER: کفش, کفش های, کفش در, کفش به, های کفش
GT
GD
C
H
L
M
O
shoes
/ʃuː/ = NOUN: کفش, نعل اسب, کفش پوشیدن;
USER: کفش, کفش های, کفش ها, کفش برای
GT
GD
C
H
L
M
O
should
/ʃʊd/ = VERB: باید, بایست;
USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از
GT
GD
C
H
L
M
O
significant
/sigˈnifikənt/ = ADJECTIVE: مهم, قابل توجه, عمده, معنی دار, حاکی از, ژرف;
NOUN: علامت;
USER: قابل توجه, قابل توجهی, مهم, معنی دار, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
simple
/ˈsɪm.pl̩/ = ADJECTIVE: ساده, بسیط, سهل, خام, بی تزویر, فروتن, بی تکلف, ناازموده, نادان;
USER: ساده, ساده است, ساده و, های ساده, ساده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
situated
/ˈsɪt.ju.eɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: واقع در, واقع در, واقع شده در;
USER: واقع در, واقع, واقع شده, واقع شده است, قرار گرفته است
GT
GD
C
H
L
M
O
small
/smɔːl/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, ریز, خرد, جزئی, خفیف, ریزه, دون, محقر, پست;
NOUN: خرده;
USER: کوچک, کم, کوچک و, کوچک در, کوچک به
GT
GD
C
H
L
M
O
smart
/smɑːt/ = ADJECTIVE: زرنگ, با هوش, زیرک, شیک, ناتو, جلوه گر, چالاک, فعال;
VERB: تیر کشیدن, سوزش کردن;
USER: زرنگ, هوشمند, های هوشمند, هوشمند در, هوشمند به
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
societal
/səˈsaɪ.ə.təl/ = USER: اجتماعی, جامعه, های اجتماعی, اجتماعی را
GT
GD
C
H
L
M
O
society
/səˈsaɪ.ə.ti/ = NOUN: جامعه, انجمن, اجتماع, جمعیت, نظام اجتماعی, مجمع, محفل, انسگان, مصاحبت, شرکت, گروه, اشتراک مساعی;
USER: جامعه, اجتماع, جامعه ای, انجمن, جامعه را
GT
GD
C
H
L
M
O
software
/ˈsɒft.weər/ = ADJECTIVE: نرمافزار;
NOUN: نرمافزار;
USER: نرمافزار, نرم افزار, از نرم افزار, نرم افزار های, های نرم افزار
GT
GD
C
H
L
M
O
solution
/səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه;
USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های
GT
GD
C
H
L
M
O
some
/səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا;
ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی;
USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
someone
/ˈsʌm.wʌn/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک کسی, ادمی;
USER: کسی, شخصی, کسی را, به کسی, کسی به
GT
GD
C
H
L
M
O
something
/ˈsʌm.θɪŋ/ = ADVERB: چیزی, قدری, تا اندازهای;
PRONOUN: چیزی, یک چیزی;
USER: چیزی, چیزی است, چیزی را, چیزی است که, چیزی در
GT
GD
C
H
L
M
O
somewhat
/ˈsʌm.wɒt/ = ADVERB: قدری, تاحدی;
USER: قدری, تا حدودی, تا حدی, تاحدی, را تا حدودی
GT
GD
C
H
L
M
O
somewhere
/ˈsʌm.weər/ = ADVERB: در مکانی, یک جایی, در یک محلی;
USER: یک جایی, جایی, در جایی, در مکانی, در جایی در
GT
GD
C
H
L
M
O
sort
/sɔːt/ = NOUN: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه, طرز, رقم;
VERB: جور کردن, طبقه بندی کردن, دسته دسته کردن, جور درامدن, پیوستن, دمساز شدن;
USER: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه
GT
GD
C
H
L
M
O
sorts
/sɔːt/ = NOUN: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه, طرز, رقم;
USER: انواع, نوع, گونه, جور, از انواع
GT
GD
C
H
L
M
O
sound
/saʊnd/ = NOUN: صدا, صوت, درست, اوا;
ADJECTIVE: سالم, استوار, مستدل, بی عیب;
ADVERB: بطور ژرف;
VERB: صدا کردن, به نظر رسیدن, صدا دادن;
USER: صدا, صوت, درست, سالم, استوار
GT
GD
C
H
L
M
O
spot
/spɒt/ = NOUN: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان, خال, موقعیت, موضع, لک, زمان مختصر;
VERB: کشف کردن, بجا آوردن, با خال تزئین کردن, در نظر گرفتن, لکه دار کردن یا شدن;
USER: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان
GT
GD
C
H
L
M
O
sprawling
/sprɔːl/ = VERB: پهن نشستن, گشاد نشستن, هرزه روییدن, بی پروا دراز کشیدن یا نشستن, بطور غیر منظم پخش شدن;
USER: آلاینده, پهن, وسیع
GT
GD
C
H
L
M
O
spreadsheet
/ˈspred.ʃiːt/ = USER: صفحه گسترده, گسترده, صفحهگسترده, از صفحه گسترده
GT
GD
C
H
L
M
O
start
/stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه;
VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا
GT
GD
C
H
L
M
O
starting
/stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, با شروع, از شروع, شروع می, شروع به
GT
GD
C
H
L
M
O
starts
/stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه;
USER: شروع می شود, شروع, شروع به, آغاز می شود, شروع می شود در
GT
GD
C
H
L
M
O
stay
/steɪ/ = VERB: ماندن, باقی ماندن, توقف کردن, نگاه داشتن, باز داشتن;
NOUN: توقف, توقفگاه, ایست, مانع, عصاء, نقطه اتکاء, تکیه, حائل;
USER: ماندن, اقامت, باقی بماند, ماندن بگیرید, ماندن در
GT
GD
C
H
L
M
O
stick
/stɪk/ = NOUN: چوب, چسبندگی, چماق, چوب دستی, عصا, تاخیر, چسبناک;
VERB: چسبیدن, چسباندن, بهم پیوستن, فرو بردن, بستن;
USER: چوب, چسبیدن, چوب دستی, چماق, چسباندن
GT
GD
C
H
L
M
O
stir
/stɜːr/ = VERB: بهم زدن, تکان دادن, جم خوردن, به جنبش دراوردن, حرکت دادن, بجوش آوردن, تحریک کردن یا شدن;
NOUN: جنبش, حرکت, فعالیت;
USER: بهم زدن, هم بزنید, به هم بزنید, جنبش, تکان دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
store
/stɔːr/ = NOUN: فروشگاه, ذخیره, مغازه, انبار, مخزن, دکان, اندوخته, مقدار زیاد;
VERB: ذخیره کردن, انبار کردن, اندوختن;
USER: ذخیره, ذخیره سازی, را ذخیره, ذخیره می, ذخیره کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
stories
/ˈstɔː.ri/ = NOUN: داستان, قصه, گزارش, روایت, حکایت, موضوع, شرح, نقل, اشکوب;
USER: داستان, داستان های, داستانهای, داستان ها, داستان در
GT
GD
C
H
L
M
O
story
/ˈstɔː.ri/ = NOUN: داستان, قصه, گزارش, روایت, حکایت, موضوع, شرح, نقل, اشکوب;
USER: داستان, قصه, گزارش, روایت, حکایت
GT
GD
C
H
L
M
O
structure
/ˈstrʌk.tʃər/ = NOUN: ساختار, ساختمان, ساخت, سازمان, ترکیب, بناء;
VERB: تشکیلات دادن;
USER: ساختار, ساختمان, ساخت, در ساختار
GT
GD
C
H
L
M
O
study
/ˈstʌd.i/ = NOUN: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, غور وبررسی, موضوع تحصیلی, اتاق مطالعه;
VERB: درس خواندن, خواندن, تحصیل کردن, مطالعه کردن, بررسی کردن, فرا گرفتن, اموختن;
USER: مطالعه, تحصیل, بررسی, درس, درس خواندن
GT
GD
C
H
L
M
O
stuff
/stʌf/ = VERB: انباشتن, تپاندن, چپاندن, پر کردن;
NOUN: چیز, ماده, جنس, کالا, پارچه, چرند;
USER: چیز, چیزهای, مسائل, ماده, جنس
GT
GD
C
H
L
M
O
subsets
/ˈsʌb.set/ = USER: زیر مجموعه, زیر مجموعه های, زیرمجموعه, زیرمجموعه های, زیر مجموعه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
summarizing
/ˈsʌm.ər.aɪz/ = VERB: خلاصه کردن, خلاصه ساختن, بطور مختصر بیان کردن;
USER: خلاصه, خلاصه کردن, خلاصه ای, های خلاصه دوره, های خلاصه
GT
GD
C
H
L
M
O
summation
/ˈsʌm.ər.i/ = NOUN: جمع, مجموع, مجموع یابی, جمع زنی, افزایش;
USER: مجموع, جمع, جمع بندی, جمع زنی, مجموع یابی
GT
GD
C
H
L
M
O
summit
/ˈsʌm.ɪt/ = NOUN: قله, اوج, نوک, منتها درجه, ذروه, اعلی درجه, منتهی;
USER: قله, اجلاس, اجلاس سران, نشست سران, اوج
GT
GD
C
H
L
M
O
super
/ˈsuː.pər/ = ADJECTIVE: عالی, مافوق, خوب, اعلی, بسیار خوب, بزرگ اندازه, ممتاز;
USER: عالی, فوق العاده, های فوق العاده, فوق العاده است, مافوق
GT
GD
C
H
L
M
O
support
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء;
VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن;
USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک
GT
GD
C
H
L
M
O
sure
/ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا;
USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که
GT
GD
C
H
L
M
O
surrounding
/səˈraʊnd/ = ADJECTIVE: محیط;
USER: محیط, اطراف, اطراف آن, های اطراف, در اطراف
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
systems
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم
GT
GD
C
H
L
M
O
t
/tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت;
USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t
GT
GD
C
H
L
M
O
talking
/ˈtɔː.kɪŋ.tuː/ = ADJECTIVE: سخنگو, ناطق;
NOUN: مکالمه;
USER: سخنگو, صحبت, صحبت کردن, صحبت کردن در, صحبت می
GT
GD
C
H
L
M
O
team
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن;
USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی
GT
GD
C
H
L
M
O
teams
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
USER: تیم, تیم های, تیمهای, تیم ها, تیم هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
tech
/tek/ = USER: فن آوری, تکنولوژی, فناوری, با تکنولوژی, فناوری پیشرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
technical
/ˈtek.nɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فنی;
USER: فنی, های فنی, فنی و, فنی در
GT
GD
C
H
L
M
O
technology
/tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی;
USER: تکنولوژی, فن آوری, فن آوری های, فن آوری است, از فن آوری
GT
GD
C
H
L
M
O
telecommunication
/ˌtelɪkəmjuːnɪˈkeɪʃən/ = NOUN: ارتباط دور برد, مخابرات تلفنی وغیره از مسافات دور;
USER: ارتباط از راه دور, مخابراتی, های مخابراتی, ارتباطات راه دور
GT
GD
C
H
L
M
O
telegram
/ˈtel.ɪ.ɡræm/ = NOUN: تلگرام, تلگراف;
VERB: تلگراف کردن;
USER: تلگراف, تلگرام, تلگرافی, تلگرامی, تلگرام و
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
theme
/θiːm/ = NOUN: موضوع, زمینه, ریشه, شاهد, انشاء;
USER: موضوع, تم, مضمون, زمینه, تم های
GT
GD
C
H
L
M
O
themselves
/ðəmˈselvz/ = PRONOUN: خودشان;
USER: خودشان, خود, خود را, خودشان را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
then
/ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی;
USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از
GT
GD
C
H
L
M
O
there
/ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف;
USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
thing
/θɪŋ/ = NOUN: چیز, کار, شیء, لباس, اسباب, شیی ء, دارایی, جامه, متاع;
USER: چیز, چیزی, چیزی که, کار, چیزی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
things
/θɪŋ/ = NOUN: اشیاء;
USER: اشیاء, چیز, چیزهایی, چیزهای, همه چیز
GT
GD
C
H
L
M
O
thinking
/ˈθɪŋ.kɪŋ/ = NOUN: تفکر;
ADJECTIVE: متفکر;
USER: تفکر, فکر, فکر کردن, فکر کردن در, به فکر کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
those
/ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها;
USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
though
/ðəʊ/ = CONJUNCTION: گرچه, اگر چه, ولی, ولو, هر چند با اینکه;
ADVERB: باوجود اینکه, بهر حال, باوجود ان, بهرجهت;
USER: اگر چه, هر چند, گرچه, هر چند که, ولی
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
token
/ˈtəʊ.kən/ = NOUN: رمز, نشانه, علامت, نشان, نشانی, ژتون, علامت مشخصه, یادگاری, علامت رمزی, کلمه رمزی, یادگار, یادبود, اجازه ورود, بلیط ورود;
USER: رمز, نشانه, علامت, نشان, نشانی
GT
GD
C
H
L
M
O
too
/tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه;
USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
took
/tʊk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: صورت گرفت, زمان, در زمان, جو در زمان, و جو در زمان
GT
GD
C
H
L
M
O
tool
/tuːl/ = NOUN: ابزار, افزار, الت, اسباب, ساز, برگ, الت دست;
VERB: مجهز کردن, دارای ابزار کردن, بصورت ابزار دراوردن, شکل دادن;
USER: ابزار, ابزاری, ابزار را, از ابزار, ابزاری برای
GT
GD
C
H
L
M
O
traction
/ˈtræk.ʃən/ = NOUN: کشش, انقباض;
USER: کشش, کشش قطار, نیروی کشش, از کشش, کشش به
GT
GD
C
H
L
M
O
transact
/trænˈzækt/ = VERB: داد و ستد کردن, معامله کردن;
USER: داد و ستد کردن, ستد, و ستد, ستد کردن, و ستد کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
transactions
/trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معاملات, شرح مذاکرات;
USER: معاملات, تراکنش, انجام معاملات, تراکنش های, معاملات را
GT
GD
C
H
L
M
O
transfers
/trænsˈfɜːr/ = NOUN: انتقال, واگذاری, نقل, تحویل, ورابری, انتقال واگذاری, سند انتقال;
USER: نقل و انتقالات, انتقال, انتقالات, نقل و انتقال, و انتقالات
GT
GD
C
H
L
M
O
treatment
/ˈtriːt.mənt/ = NOUN: درمان, رفتار, معالجه, علاج, تلقی, معامله;
USER: درمان, رفتار, از درمان, معالجه, به درمان
GT
GD
C
H
L
M
O
trillion
/ˈtrɪl.jən/ = NOUN: تریلیون, عدد یک با 12 صفر, عدد یک با 18 صفر;
USER: تریلیون, هزار میلیارد, میلیارد, تریلیون دلار, یک تریلیون
GT
GD
C
H
L
M
O
trying
/ˈtraɪ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: سخت, کوشا;
USER: تلاش, سعی, در تلاش, تلاش است, تلاش می
GT
GD
C
H
L
M
O
turning
/ˈtɜː.nɪŋ/ = NOUN: عطف, خیش زنی;
ADJECTIVE: منحرف;
USER: عطف, تبدیل, چرخش, عطفی, عطف به
GT
GD
C
H
L
M
O
two
/tuː/ =
USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
types
/taɪp/ = NOUN: حروف;
USER: انواع, نوع, از انواع, به انواع, انواع مختلف
GT
GD
C
H
L
M
O
umbrella
/ʌmˈbrel.ə/ = NOUN: چتر, سایبان, حفاظ;
VERB: چتر استعمال کردن;
USER: چتر, چتری, فراگیر, چتر به, چتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
understand
/ˌʌn.dəˈstænd/ = VERB: فهمیدن, درک کردن, دریافتن, سردرآوردن از, رساندن, ملتفت شدن;
USER: فهمیدن, درک, را درک, درک کنند, در درک
GT
GD
C
H
L
M
O
understanding
/ˌəndərˈstand/ = NOUN: فهم, ادراک, توافق, هوش, خرد, تظر;
ADJECTIVE: مطلع, ماهر, فهمیده, با هوش;
USER: درک, فهم, تفاهم, به درک, از درک
GT
GD
C
H
L
M
O
union
/ˈjuː.ni.ən/ = NOUN: اتحادیه, اتحاد, پیوند, اتصال, اجتماع, وصلت, پیوستگی, انجمن, ائتلاف, اتحاد و اتفاق, یگانگی وحدت, الحاق, اشتراک منافع, بهم پیوستگی;
USER: اتحادیه, اتحاد, اتحادیه های کارگری, اتصال, اجتماع
GT
GD
C
H
L
M
O
unless
/ənˈles/ = CONJUNCTION: مگر, مگراینکه, جز اینکه;
USER: مگر, مگر اینکه, مگر آنکه, مگر آن که
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
us
/ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما;
USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
useful
/ˈjuːs.fəl/ = ADJECTIVE: مفید, سودمند, قابل استفاده, مثمر, فیض بخش, بافایده;
USER: مفید, سودمند, مفید است, مفید باشد, مفید می
GT
GD
C
H
L
M
O
user
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در
GT
GD
C
H
L
M
O
users
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران
GT
GD
C
H
L
M
O
using
/juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
very
/ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی;
ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی;
USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
via
/ˈvaɪə/ = PREPOSITION: از طریق, توسط, بوسیله;
ADVERB: از راه;
USER: از طریق, طریق, توسط, را از طریق, بوسیله
GT
GD
C
H
L
M
O
visa
/ˈviː.zə/ = NOUN: ویزا, روادید, روادید گذرنامه;
VERB: ویزا دادن;
USER: ویزا, ویزای, روادید, صدور ویزا, ویزا را
GT
GD
C
H
L
M
O
visibility
/ˌvizəˈbilitē/ = NOUN: دید, میدان دید, پدیداری, قابلیت دیدن;
USER: دید, قابلیت دید, پدیداری, دید را, میدان دید
GT
GD
C
H
L
M
O
visit
/ˈvɪz.ɪt/ = NOUN: بازدید, دیدار, عیادت;
VERB: دیدن کردن از, ملاقات کردن, زیارت کردن, عیادت کردن, دید و بازدید کردن, سر زدن, خدمت کسی رسیدن;
USER: بازدید, دیدار, مراجعه, بازدید از, مراجعه کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
vr
= USER: VR, واقعیت مجازی, است VR, پله, VR را,
GT
GD
C
H
L
M
O
want
/wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری;
VERB: خواستن, نداشتن, محتاج بودن, لازم داشتن, نیازمند بودن به, کم داشتن, فاقد بودن, کسر داشتن;
USER: خواست, خواهید, می خواهید, می خواهم, می خواهند
GT
GD
C
H
L
M
O
wants
/wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری;
USER: می خواهد, خواهد, میخواهد, می خواهد که, را می خواهد
GT
GD
C
H
L
M
O
was
/wɒz/ = VERB: بود;
USER: بود, شد, بوده است, شده بود
GT
GD
C
H
L
M
O
way
/weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو
GT
GD
C
H
L
M
O
ways
/-weɪz/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, راه های, راههای, روش های, از راه های
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
web
/web/ = NOUN: تار, بافته, تار عنکبوت, بافت یا نسج, تنیده;
VERB: تنیدن;
USER: وب سایت, وب, وب را, وب است, های وب
GT
GD
C
H
L
M
O
website
/ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی;
USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را
GT
GD
C
H
L
M
O
weird
/wɪəd/ = ADJECTIVE: خارق العاده, غریب, مرموز, عقبایی;
NOUN: جادو;
USER: خارق العاده, عجیب و غریب, های عجیب و غریب, غریب, عجیب و غریب به
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
what
/wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط;
ADVERB: چگونه;
USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
where
/weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی;
USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
who
/huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی;
USER: که, است که, که به, که در, چه کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
whole
/həʊl/ = ADJECTIVE: مجموع, تمام, کامل, همه, سراسر, سالم, درست, تمام و کمال, دست نخورده, بی خرده;
USER: تمام, کامل, همه, مجموع, سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
whose
/huːz/ = PRONOUN: مال کسی, مال چهکسی, مال کی, مال که;
USER: که, است که, که در, را که, بود که
GT
GD
C
H
L
M
O
why
/waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت;
USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است
GT
GD
C
H
L
M
O
wide
/waɪd/ = ADJECTIVE: عریض, وسیع, پهن, پهناور, زیاد, گشاد, فراخ, کاملا باز, بسیط, پرت, نا محدود;
ADVERB: وسیع;
USER: وسیع, گسترده, گسترده ای, عریض, پهن
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
without
/wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی;
ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف;
USER: بدون, را بدون, و بدون, بی
GT
GD
C
H
L
M
O
women
/ˈwo͝omən/ = NOUN: زن, بانو, مؤنث, کلفت, جنس زن, زنانگی, رفیقه, ماده;
USER: زنان, زن, از زنان, زنان را, زنان در
GT
GD
C
H
L
M
O
word
/wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت;
VERB: لغات را بکار بردن, با لغات بیان کردن;
USER: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن
GT
GD
C
H
L
M
O
work
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز;
VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن;
USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
worked
/wərk/ = ADJECTIVE: از کار در امده;
USER: مشغول به کار, کار کرده, کار می کرد, کار کرده است, کار می
GT
GD
C
H
L
M
O
working
/ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار;
ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش;
USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار
GT
GD
C
H
L
M
O
world
/wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی;
USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان
GT
GD
C
H
L
M
O
would
/wʊd/ = NOUN: تمایل;
VERB: ایکاش;
USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم
GT
GD
C
H
L
M
O
writing
/ˈraɪ.tɪŋ/ = NOUN: نوشته, نویسندگی, خط, نوشتجات, دست خط, خامه رانی;
USER: نوشته, نوشتن, به نوشتن, نوشتن در, نویسندگی
GT
GD
C
H
L
M
O
year
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, ساله, در سال, سال به, در سال جاری
GT
GD
C
H
L
M
O
years
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
GT
GD
C
H
L
M
O
your
/jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی;
USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در
712 words